در حال بارگذاری

برگی از زندگی شهید محمد قنبری

شماره خبر : 1889 - https://asreatrak.ir/short/NDxgv

شهید محمد قنبری فرزند موسی‌الرضا در روستای کرف بجنورد تاریخ ۱۳۴۶ به دنیا آمد و در سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید.

به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «عصراترک»، شهید محمد قنبری فرزند موسی‌الرضا در روستای کرف بجنورد تاریخ ۱۳۴۶به دنیا آمد.

خاطرات شهید قنبری به نقل از پدر شهید:  

خاطره‌ای که از ایشان در این دوران دارم این است که بنده هم در بسیج بودم و ایشان تازه می‌خواست به بسیج بیاید و به بنده می‌گفت شما بروید منزل و استراحت کنید من به جای شما در بسیج می‌مانم او حقوق خودش از بسیج را نمی‌گرفت او یک روز خطاب به یکی از مسئولین بسیج که ظاهراً مشکلی برایش پیش آورده بود گفت من به جبهه می‌روم و بر نخواهم گشت ولی شما سعی کنید برخورد خود را ملایم‌تر کنید. من فقط یک بار او را در خواب دیدم که او را منطقه به خلنه آمده است بلند شدم که او را ببوسم ولی او غیب شد.  

خاطرات  شهید قنبری به نقل از مادر شهید:

 او در کلاس اول راهنمایی بود که تحصیل را رها کرد و به مدت سه ماه به جبهه رفت هر چه ما گفتیم به حرف ما گوش نکرد یک بار به بخش راز و گیفان مأموریت رفت برگشت کف پاهایش تاول زده بود و اصلاً او موضوع را نگفت. به یاد دارم که در شب حنا بندان او به دست خودش حنا بست و گفت دوستان و رفیق من شهید می‌شوند چگونه من حنا ببندم.

ما وقتی برای مراسم عروسی او وسایل می‌خریدیم به او می‌گفتیم چه بخرم و نظر شما در باره وسایل خریداری شده چیست؟ او جواب داد من برای اولین بار و آخرین بار این وسایل را می‌بینم من در این دنیا نمی‌مانم که از این وسایل استفاده کنم هرچیزی می‌خواهید بخرید.

یک شب در خواب دیدم محمد آمده و یک شال سیاه روی سرش انداخته او را صدا زدم ولی او به من پشت کرد و غیب شد خاطره‌ای که یاد دارم این است که یک روزی زن محمد قابلمه تازه‌ای را بدون غذا روی اجاق گازش فراموش کرده بود و دسته قابلمه سوخت و ته قابلمه سیاه شد من این قابلمه را به محمد نشان دادم و گفتم محمد جان به زنت بگو مواظب باشد. ولی او در جواب گفت: ای مادر رها کن این چیزها را من اهل این دنیا نیستم تا از این چیزها استفاده کنم.

انتهای خبر/د

0 نظر

ارسال نظرات