اگر در محل کار برای شما عقربهها سنگین حرکت میکنند، یا ثانیهها هرگز به پایان ساعت اداری نمیرسند و یا اگر یادتان میرود که میز کاری دارید و باید مرتبش کنید و اگر برنامه کاری مشخصی ندارید و اصلا دلتان نمیخواهد ارباب رجوعی به سراغتان بیاید، متاسفانه باید بگویم شما از کارتان استعفا دادهاید.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی عصراترک، مریم ریحانی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد در یادداشتی نوشت: شاید برایتان عجیب باشد و با خود بگویید من که هر روز سرِ کار میآیم، کارت ورود و خروج دارم و آخر ماه هم حقوقم را میگیرم، درست است که استعفای قانونی و اداری ندادهاید اما شما دچار استعفای عاطفی (Emotional resignation) شدهاید.
برای درک مفهوم استعفای عاطفی شاید بتوان عبارت معادل طلاق عاطفی (Emotional Divorce ) را به کار برد. در طلاق عاطفی هم هیچ برگهای در محضر مبنی بر جدا شدن زن و شوهر از هم امضا نشده است و شاید زن و شوهر هنوز هم زیر یک سقف زندگی کنند اما دیگر هیچ انگیزهای برای زندگی مشترک ندارند و نسبت به هم بیاعتنا میشوند.
در تعریف استعفای عاطفی نیز چنین بیان میشود که فرد همچنان کارمند اداره یا شرکت به حساب میآید اما خودش دیگر هیچ انگیزهای برای کار کردن ندارد. چنین فردی هر روز کیفش را بر میدارد و پشت میزش مینشیند بدون اینکه پیشرفت و یا پسرفت سازمانش برایش مهم باشد و کوچکترین قدمی برای جلو افتادن ارگانش بردارد.
کمترین پویایی و هیجانی نسبت به شغلش در چشمانش دیده نمیشود و تلاشی برای بهبود اوضاع نمیکند. یک فرد منفعل نسبت به امور کاریش که فقط حضور فیزیکی دارد و هر سی ثانیه یک بار عقربههای ساعت را برای رسیدن به خط پایان شماتت میکند. چنین کارمندی کارش را دوست ندارد و علاقهای به پیشبردش نشان نمیدهد و به قولی کارش را متعلق به خودش نمیداند. دلایل زیادی باعث پرورش چنین کارکنانی میشود و راههای گریز از آن نیز متنوع است.
دلیل اول همیشه مساله شیرین پول است؛ اگر کارمندی به اندازهای که حق خودش میداند، حقوق دریافت کند دچار بیانگیزگی نمیشود زیرا بیگاری آفت پویایی است.
تبعیض، سم کشنده انگیزههاست، مدیران محترمی که به هر دلیلی فقط به عدهای خاص بها میدهند، نیک میدانند نتیجهاش از دست دادن بقیه کارکنان است.
عدم تناسب شغل و رشته تحصیلی علاوه بر کاهش کیفیت خروجی کار، بیانگیزگی را هم میتواند در پی داشته باشد. بیعلاقگی به شغلِ تحمیلی دلیل بعدی ایجاد استعفای عاطفیست که مدیران محترم گاهی بر اثر لجبازی و یا عدم شناخت کافی با دست خود سازمانشان را به سمت نابودی سوق میدهند. نداشتن اطلاعات و یا عدم تناسبِ توان شخص با وظیفه محوله هم میتواند بیانگیزگی در محیط کار را سبب شود.
راههای زیادی برای درمان استعفای عاطفی و یا پیشگیری از آن پیشنهاد میشود که بسته به روانشناسی شخصیت فرد و یا دلیل ابتلا به آن موردِ بهره قرار گیرد.
جابهجایی و تغییرِ سمت، همواره هیجانی را به همراه خواهد داشت که گاه منفی و گاه مثبت است در هر حال فرد را مجبور به تکاپو خواهد کرد.
مرخصی و فاصله گرفتن از محیط کار همیشه سبب تازگی روحیه افراد میشود که اگر مسافرتی هم در آن گنجانده شود، تاثیرش بیشتر است.
مدیران به راحتی میتوانند با شناسایی اینگونه افراد و جابهجایی و برقراری تنوع مالی و یا گاهی تغییر دکوراسیون محیط کار، انگیزه را دوباره بازگردانند و در اصطلاح روزمرگی را به پویایی و نشاط تبدیل کند.
در مقابل عبارت سرد و بی روح «استعفای عاطفی» واژه گرم و پرحرارت «کارشیفتگی» (Working fascination) وجود دارد که از آن به اعتیاد شغلی (Job addiction) یاد میکنند. هر چند این نوع از اعتیاد محبوبترین نوع اعتیاد در بین مدیران است اما باید بدانیم افراط در هر امری زیانآوراست، اگر استعفای عاطفی به کار و موقعیت شغلی لطمه میزند کارشیفتگی هم به سلامت روح و جسم و تا حدی بنیان خانواده آسیبهای جدی وارد میکند.
کسانی که کارشیفته هستند، به طرز عجیبی به شغل خود وابستگی شدیدی پیدا کردهاند و در هر حالی به کار خود فکر میکنند و از اینکه اوقات خود را با خانواده و یا دوستان بگذرانند، شاد نیستند و خوشحالی را فقط در محیط کاری میدانند و به مسائل کاری خود میاندیشند. اینگونه افراد به قولی برای رسیدن صبح شنبه لحظه شماری میکنند تا دوباره خود را در محل کار خویش ببینند.
اگر هنوز کودک درون شما زنده است و هنوز هم با فرزندان خود برای تماشای کارتون بچهها وقت می گذراید، در کارتون باب اسفنجی، شخصیت باب اسفنجی نمونه بارز یک فرد کارشیفته است، بطوریکه برای داشتن شغلش حاضر است به صاحب کارش (آقای خرچنگ) پول هم بدهد زیرا به شدت به کارش معتاد است.
کارشیفتگی را نباید با سخت کوشی و یا علاقه به کار اشتباه گرفت، سخت کوشی و علاقهمندی واژههای مثبت و کارآمدی هستند که خروجی مفیدی دارند. اما کارشیفتگی به شدت منفی و بازدارنده است، زیرا در اعتیاد کاری، سلامت کارمند به خطر میافتد و بدون هیچ گونه تلاش مثبتی فقط کار میکند و وابسته به کارش است اما با سخت کوشی است که بسیاری از داروها کشف شده و اختراعات به ثبت رسیدهاند.
حتی نباید مسئولیتپذیری (Being responsible) و وجدان کاری (Work ethic) را با کارشیفتگی اشتباه گرفت زیرا در کارشیفتگی هیچگونه اعتدالی در برنامه کاری و زندگی فرد وجود ندارد اما در سختکوشی، وجدان کاری، مسئولیتپذیری، همواره تعادلی بین کار و زندگی مشهود است چراکه رمز موفقیت در زندگی، برنامهریزی درست و برقراری اعتدال و هماهنگی مناسب است.
همانطور که امام علی در حدیثی میفرمایند: «للمؤمنِ ثلاثُ ساعاتٍ : فساعَةٌ یُناجِی فیها رَبَّهُ و ساعَةٌ یَرُمُّ مَعاشَهُ و ساعَةٌ یُخَلِّی بینَ نفسِهِ و بینَ لَذَّتِها فیما یَحِلُّ و یَجمُلُ. مؤمن اوقات خود رابه سه بخش تقسیم مىکند: زمانى که در آن با پروردگار خود به راز و نیاز مىپردازد و زمانى که به تحصیل معاش دست مىیازد و زمانى که به لذّتهاى حلال و نیکو مىگذراند.»
کارشیفتگی ممکن است در ابتدا برای مدیران خوشایند به نظر برسد، زیرا کارمندی که در اختیار دارند بهصورت شبانهروز در خدمت کارش است و عاشقانه و حتی در منزل و در ساعتهای استراحت و تعطیل به کار میپردازد، اما پس از مدتی علائم نابودی روحی فرد در او ظاهر شده و از درون شخص را تمام میکند و دیگر آن کارمند آماده به خدمت قبل نیست.
از جمله عواملی که کارشیفتگی را سبب میشود میتوان به دستیابی به موقعیت جدید کاری اشاره کرد که در آن فرد در شرایطی قرار میگیرد که جایگاهی بهتر از قبل را به دست میآورد و یا شغلش متناسب با علاقههای فردی شخص است و نیز بها دادنهای سایران میتواند یکی دیگر از عوامل آن باشد و یا فرار از جو خانه و خانواده یکی از اصلیترین دلایل اعتیاد کاریست که فرد برای دوری گزیدن از شرایط موجود در منزل به شغلش پناه میبرد.
البته نباید از نظر دور داشت که استعفای عاطفی و هم کارشیفتگی میتوانند موقتی باشند و قابل درمان هستند. برای رهایی از معضل کارشیفتگی هم راههای گوناگونی به ذهن میرسد؛ جابهجایی و تغییر موقعیت شغلی، فاصله گرفتن از آن همچون ترک اعتیاد به مواد مخدر و یا اعتیاد به فضای مجازی، تقویت ارتباط با اعضای خانوده و گفتارهای شخصی مثبت (Self talking) میتواند در کاهش اعتیاد شغلی موثر باشد.
انتهای خبر/ دهقانی