بسم رب الشهدا و الصدیقین
به مناسبت سالگرد شهادت عاشقانه شهید مظلوم دکتر بهشتی و 72 تن یاران کربلایی او قطعه شعر «عشق یعنی چون بهشتی سوختن»
هفتم تیر است و برپا شورعشق
گشته برپا آتشی در طور عشق
هفتم تیر است و خاطر ساز درد
از به خون غلتیدن مردان مرد
در دل آتش خلیلی شعلهوَر
بتشکن مردی به دوشِ او تبر
کربلای آتش است و آه و دود
غرقه در خون عاشقانی در سجود
چون علی در بحر خون، غرقابِ عشق
مست و مخمورِ شراب ناب عشق
پردۀِ غم مینوازد ارغنون
مسجد و محراب و منبر غرقه خون
هفتم تیر است و ایام بلا
آتش و خون کرده بر پا کربلا
با ولی در بدر و خندق بودهها
بر خمینی یاورِ حق بودهها
از خُم کوثر چو مست بادهاند
سر به نطع عاشقی بنهادهاند
غرقه در خون جسمِ هفتاد و دو تن
لالههایِ پرپرِ خاکِ وطن
با خمینی عهد و پیمان بستهها
عاشقانه با خدا پیوستهها
هفتم تیر است و زیبا روزِ عشق
زنده در خاطر غمی جانسوز عشق
عاشقانی گشته سرمست از بَلا
جرعه نوشانِ شراب لا اِلا
همرهِ پیری کلیمُالله ِعشق
کربلا را رهسپارِ راه عشق
همچو نوح آن پیرِ روحانی سرشت
در دل طوفان خونین تا بهشت
در عبور از وادی عینالیقین
کربلایی کرده برپا آتشین
آن بهشتی زادۀ اهل بهشت
آن ابوذر صورتِ اَشتَر سرشت
بر سَرِ پیمانِ با پیر خُمین
کرده برپا کربلایی چون حسین
تا بگوید اهل ذلت نیست او
بر ولایت یار زهراییست او
شد بهشتی در دفاعِ از حرم
ساقیِ آب آورِ بر دوش علم
همچو مردان مدافع بر دمشق
شد بهشتی کُشتۀِ در راهِ عشق
زنده در آتش سراپا سوخت او
بر ولایت دِین خود را توخت او
او مدافع بر حریم یار شد
کربلا را او علم بردار شد
او بهشتی بود و اهل درد بود
وصف او دریک کلام، او مرد بود
مانده با مولای خود تا پای جان
عاقبت رفت او حسینی از جهان
در میان آتش و آوار و دود
گُم شد او در وادی کشف و شهود
عاقبت همچون حسین فاطمه
سهم او شد کربلا در خاتمه
ترک سر در راه دلدارش نمود
عشق زهرا زنده بر دارش نمود
عشق یعنی چون بهشتی سوختن
دِین خود را بر ولایت توختن
عشق یعنی درد زهرا داشتن
شور رفتن کربلا را داشتن
با ولایت ماندنِ تا پایِ جان
عشق یعنی دل بریدن از جهان
شیعه یعنی چون بهشتی مرد عشق
رهسپارِ کربلایِ در دمشق
از می پیر جماران گشته مست
بیرق سرخ شهادت را به دست
جبهۀی حق را علم بردار شد
در دل نار او خلیل یار شد
گرد شمع فاطمه پروانهوار
در دل آتش بیامد بیقرار
در میان آتش او شوریده ووش
با شرار داغ زهرا گشته خوش
بیسر و بیپا و دستافشان و مست
در میان شعلهها از پا نشست
در دل آتش به حال و شور عشق
بالوپر میزد به خون، مسحور عشق
مرغ آتش زاده را آتش چه باک
کشتۀِ عشق و وفا را کِی هلاک
در میان آتش او مست طرب
ذکر یا زهرا مدام او را به لب
آتش اندر آتش افتاد از پرش
تا بماند از او بهجا خاکسترش
آمد از آن خاک و خاکستر پدید
آتش عشقی بر آن آتش مَزید
اندر آتش پر زد او ققنوس شد
چشمهای بود او که اقیانوس شد
شد بهشتی در دل آتش فرو
تا به ققنوسی کشد پَر، جانِ او
در میان شعلهها ققنوس شد
در حریم قُدسِ حق، قُدُّوس شد
پرکشید از خاک و افلاکی شد او
رهسپار عالم پاکی شد او
این سرانجام بهشتیهاست، عشق
در غروب کربلا زیباست عشق
از بهشتی گفتم و دردی غریب
شد قلم مست از شمیم عطر سیب
گفتم از آتش چو هفتتیر شد
داغ زهرا دل گریبان گیر شد
هرکجا آتش سخن آید میان
شیعه را بر دل غم زهرا عیان
بار دیگر بوی آتش بوی خون
خاک پاک مُلک ایران لالهگون
با خمینی بسته آن میثاقها
چون شقایق سینهسرخ داغها
یاد یاران خمینی، پیر دِیر
یاد مردان اهورایی به خیر
هفت شهر عاشقی را کرده سِیر
یاد آن پیر جمارانی به خیر
چون بهشتی ان دلاور مرد عشق
رهسپارِ کربلای در دمشق
کرده با خونجگر چون او وضو
ما حلب را پس بگیریم از عدو
هرکه دارد بر شهادت او هوس
در حلب ره تا شهادت یکنفس
یکنفس ره مانده زهرایی شویم
تا شهیدان اهورایی شویم
ای سپاه و لشکر آزاده کیش
در پی قاسم سلیمانی بهپیش
یاعلی، ای شیعیان آل عشق
پس بگیریدش حلب را چون دمشق
به امید ظهور حضرت یار
هفتم تیر 1395 – منصور نظری