یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۵/۵/۲۰۲۴

آیا تمایل دارید در کانال عصر عضو شوید؟

سرویس گرافیک | کد خبر: ۴۴۰۷۷
تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۰۱ - ساعت ۱۲:۱
داستان طنز بجنوردی/

بی بی جان و مستمری

بی بی وظیفه شناس و گوش به زنگ حالا یک دغدغه ی دیگر به دلهره ها ونگرانی هایش افزوده شده بود، اینکه چگونه صدای پیک موتوری را از صداهای ناهنجار دیگر موتور ها تمیز دهد و به موقع پسر و یا عروسش را از آمدن پیک خبردارکند.
بی بی جان و مستمری ,

مدتها بود، حاجی، پسر بزرگ بی بی جان بازنشسته شده و به خیل عظیم مستمری بگیران تامین اجتماعی پیوسته بود و سازمان تامین اجتماعی در راستای طرح جدید تکریم و احترام بازنشستگان، حقوق مستمری آنان را با پیک موتوری به درب منازل می فرستاد، تا مستمری بگیران را از شر صف های طویل بانک رفاه و خطرات ترددهای کوچه وخیابان ودستبرد جیب بران وکلاهبرداران برهاند. شیوه ی پسندیده ونیکوئی که با استقبال خوب مستمری بگیران روبرو شده بود...

گوش های سنگین بی بی جان غیر ازصدای اذان وجیغ های بنفش بچه ها هنگام بازیگوشی، صداهای ناهنجار ونخراشیده را هم تشخیص می داد و بلافاصله پس ازشنیدن هر صدای ناهنجاری واکنش نشان می داد : بوی بوی بوی ، توبه تقصیر ،جه ور ستم، بو نمه قشقرقه ده !هه، هه، فارسنکه چادله ده ؟ یا توپ دیشده !

(وای وای وای، توبه وتقصیر ــ از گناه ــ (چه)جبر وستمی، این چه سرو صدائی بود، ها،ها، فارسنکه (نوعی چراغ نفتی تلمبه ای ) ترکید؟ یا توپ درکردند ...

بی بی جان، درگوشه ای کز کرده و مشغول گفتن ذکر و شمارش آن با دانه های تسبیح است، هنوز تا اذان ظهر ساعتی مانده و بی بی جان، بی توجه به ساعت و گذشت زمان ، به تجربه و حس درونی و تابش زاویه ی سایه و آفتاب، می داند که تا ظهر فرصتی باقی است ... صدای ناهنجاری، آرامش و ذکر دعای او را به هم می ریزد، تار تار تار تار تارررررر تاررر ....

ـــ بو گنم نه بیر هافیان ده ! بالین که دیه ! اوتل هم که دیه !پس نه مه تررره ترر ده ؟

(باز این چه جانوریه! طیاره که نیست! ماشین هم که نیست! پس چه تررره ترر یه ؟)

عمه جان : انم جان بو تارره تارر، کئنه موتورنگ سسه ده ، بیمه ننگ قراضه موتوره، حاجی قارداشنگ حقوقه نه گترددلن، هر آی قرارده شو موتور حقوقه گترسن ( مادرجان این تارره تارر صدای موتورکهنه است، موتور قراضه یه بیمه، حقوق مستمری، داداش حاجی رو آوردن ، هرماه قراره همین موتور حقوق رو بیاره)

بی بی جان : نه بیر زادله ! خدای آته انه لرنه رحمت ائد سن که بوقاد خلقنگ فکرنده دلن ، خا اولمسده بیر تزه موتور بو چاقاگینه یه بئرسیدلن که بوجر خلقه قورختمه سن ! ( چه چیزا ! خدا پدرمادرشون رو بیامرزه که اینقدر به فکر مردم هستند ، خب نمی شد یک موتور تازه به این طفلک می دادن که این جوری مردم رو نترسونه ...

بی بی وظیفه شناس و گوش به زنگ حالا یک دغدغه ی دیگر به دلهره ها ونگرانی هایش افزوده شده بود، اینکه چگونه صدای پیک موتوری را از صداهای ناهنجار دیگر موتور ها تمیز دهد و به موقع پسر و یا عروسش را از آمدن پیک خبردارکند، نگه داشتن حساب ایام هفته برایش دشوار بود چه رسد به حساب ماه و برج که کار سخت و مشکلی بود.....

روزها از پی هم می گذشت و به حساب ذهن پریشان بی بی جان، همین روزها باید سرو کله ی پیک موتوری و قارقارکش پیدا شود ... صدای تاررر تارر تارر تارر، ولرزش های در و پنجره ی آشپزخانه، شک وتردیدی برای بی بی باقی نگذاشت که پیک موتوری از راه رسیده است :

بی بی جان: هوی هوی اوغل ، گلن چاپنگ چاپنگ ، حقوق گلدده ، تئز اولنگ ! ( آهای آهای پسر ، عروس ، بدوید ، بدوید حقوق آمده ، زود باشین !

عروس بی بی جان :انه جان ، حقوق نه قورده ده ، موتور های هاز ده ده، انم جان شئله تارر تارر که ایشتینگ ، سنه گلیه قراضه موتور ده ! یو انم جان من مطبخ ده شئره آچدم ، لوله له هوا ی توتو ده ، بو سس لوله لر که یه ده ، حقوقه ایش گین قالدده ( مادر جان حقوق کدوم گوریه ، موتور کجا بود ، مادرجان همینطور، صدای هر تارر ه تارری که می شنوی ، به نظرت میاد که موتور قراضه است ! نه مادرجان من توی آشپزخانه، شیر آب رو بازکردم، لوله ها هوا گرفته بود، این صدا مربوط به لوله هاست، تا حقوق سه روز دیگه ، مونده ...

بی بی جان با خود عهد کرد که دیگر به هر صدای تارره  تارری، بی اعتنا شود، تا اینگونه مضحکه ی عروس و پسر نشود ... سه روز گذشت واز حقوق خبری نشد، اعتراض وغرولند پسر و عروس به گوش بی بی جان نمی رسید، اما بی بی حس کرده بود که با گذشت موعد مقرر، از حقوق خبری نشده ... آن روز صبح زود، بی بی طبق معمول مشغول ذکر وتسبیح بود، که بار دیگر صدای تارررر ه تارری نا هنجار در فضای خانه پبچید، بی بی جان که با خود کلنجار می رفت تا به عهد خود وفادار بماند و سکوت اختیار کند ... پس از لختی سکوت ونگران از برگشتن موتوری ،طاقت نیاورد و به صدای بلند داد زد : گلن هوی ، حاجی هوی ، حقوق حقوق ، موتور گلدده ...( آهای عروس . آهای حاجی ، حقوق حقوق ، موتور اومده ....)

عروس هم به شنیدن های وهوی بی بی جان به سرعت از اتاق ، وارد هال شد و گفت : هه بی بی جان منم ایشتدم ، هانه حاجی هارده ده ،حاجی حاجی هارده ینگ ، تئز چاپ حقوق گلدده ( بله بی بی جان منم شنیدم ، ها حاجی کجاست ،.. حاجی حاجی کجائی ، زود باش ، بدو حقوق اومده ... )

پس از دقایقی ،حاجی لبخند زنان پیدا شد و با تبسمی به مادر وزنش گفت : هه منم ایشتدم ، موتوری گلدده ، نامرد حقوقه گترمدده ، موتورنگ سسه بو دفه میزانه ده ، اما قوله نامیزانه ده !( آها منم شنیدم موتور اومده ، اما نامرد حقوق رو نیاورده ، صدای موتورش این دفعه میزان بود ، اما قولش نامیزان !)

بی بی جان : اوغل جان یخه سنه براخمس دنگ تا پوله آلنگ (مادرجان یقه شو ول نمی کردی تا پول رو بگیری )

حاجی این بار به صدای بلند خندید و به قهقه افتاد ، زن که تازه به موضوع پی برده بود ،رو به بی بی جان :انم جان بو یارمه آشه که نخوده چوخ اولسن ؛ حاجی اوغلنگم یاخشه موتور ی اولیه وتارررره تاررره موتور دن آز گترمیه !!

( مادرجان این آش یارمه ــ آش بلغور: آش محلی بجنوردی با حبوبات فراوان ــکه نخودش زیاد باشه ، این پسرت حاجی هم موتوری خوبی میشه و تاررره تارر ش از موتور کم نمیاره !!!)...

پایان.

نوشته :محمود رضا صدقی 

خوانندگان محترم سایت خبری تحلیلی عصر اترک، شما می‌توانید سوژه های خود را به برای ما ارسال کنید تا پس از تأیید با نام شما در سایت و کانال عصراترک درج شود.

شماره تماس با سایت خبری تحلیلی عصر اترک:

058-32230729 - 058-32288068

ارتباط با سردبیر سایت در پیام رسان تلگرام

ارتباط با سردبیر سایت در پیام رسان سروش

آدرس پست الکترونیکی: info@atraknews.com


با تشکر
نظر شما ثبت و پس از بررسی انتشار میابد.
ارسال نظر
نام :
ایمیل
نظر
پایگاه خبری تحلیلی عصر اترک