شهید عباسعلی غلامیان در پنجم شهریورماه سال ۱۳۴۵ در بجنورد به دنیا آمد و در نهم مرداد ماه سال ۱۳۶۵ در عملیات والفجر ۳منطقه عملیاتی مهران در یگان خدمتی ومسئولیت آرپیچی زن وتیر بارچی گردان به شهادت رسید.
به گزارش عصراترک به نقل از والدین شهید (غلامرضاغلامیان و زرین تاج رحیمی)، شهید غلامیان در زمان تولد وی را برای نام گذاری نزد آقای مدیر موذن محل بردیم ونام عباسعلی را با اذان به گوش وی خواندیم وقرار شد که انشالله همه ساله به یاد حضرت عباس(س) در عاشورا وتاسوعا سقای مردم باشد.
در مورد نحوه تربیتش مانند دیگر فرزندانم سعی براین بود که تربیت صحیح و قابل قبولی انجام شود در جلسات عزاداری وایام محرم با خود میبردم تا با محیط آشنا شود.
در دوران نوجوانی اکثر افراد به خصوص معلمانش از وی راضی بودند با دوستانش روابط خوب وصمیمی داشت وبه آنها توجه میکرد بیشر اوقات فراغتش را به بازی، ورزش ومطالعه کتاب میگذراند.
رفتارش نسبت به دیگر کودکان فرق میکرد از آنها بازیگوشتر و دارای هوش بیشتری بود و به خصوص به کارهای دسته جمعی مانند ورزش علاقه زیادی داشت.
پدر شهید: در محله حسینیهای تاسیس کردیم که وی با آقای صادقی یکی از اعضای هیئت در یک تکه زمین آشپزی میکردند و حلیم میپختند.
در نوجوانی شهید عباس علی غلامیان علاوه برتحصیل، در حزب جمهوری و پایگاه بسیج فعالیت میکرد و بیشتر به سمت فعالیتهای گروهی وانقلابی میرفت.
رابطه خوبی با اعضای خانواده داشت همیشه در برخورد با افرادی که دارای عقاید انحرافی بودند با دلایل صحیح ومنطقی آنها را به راه راست هدایت میکرد وهرگز زیر بار حرف زور نمیرفت تحمل زورگویی واعمال خلاف اسلام را نداشت.
از همرزمان وی شهید احد دل آرا وعلیرضا محمد نیا بودند که احمد شهید شد وعلیرضا هم دبیر آموزش وپرورش است.
خاطره به نقل از پدر شهید: حدود سال ۶۱ بود. یک روز دیرتر از روزهای قبل به منزل مراجعه کرد علت آن را پرسیدم گفت، میخواستم به منزل پدر بزرگ بروم، ۵ نفر از منافقین چون به پایگاه میرفتم من را محاصره کردند وقصد داشتند مرا کتک بزنند بعد از درگیری جزئی چون توان مقابله با آنها را نداشتم فرار کردم آنها مرا تا معصوم زاده تعقیب کردند من داخل معصوم زاده خودم را مخفی کردم تا آنها برگردند.
همه ساله در مراسم عزاداری شهیدان کربلا شرکت میکرد وبه عنوان سقا به مردم عزادار آب میداد وهر ۱۰ شب هم به عنوان کمک آشپز حسینیه محل بود.
نسبت به انجام فرائض دینی توجه خاصی داشت مخصوصا نسبت به امربه معروف ونهی از منکر، علاقه شدیدی به قرآن داشت ودر دورههای قرائت قرآن وآموزش قران؛ دعای توسل وکمیل شرکت میکرد.
وی فردی فروتن، متواضع و وقت شناس بود و در کارهای خود همیشه صداقت داشت همه دوستانش از وی به عنوان فردی امانتدار یاد میکردند.
در اوایل انقلاب عضو حزب جمهوری اسلامی بود و بعد از آن از اعضای فعال پایگاه شهید صدوقی شد.
شهید علاقه زیادی به امام راحل وسخنان ایشان داشت وهمیشه خود را سرباز کوچکی از سربازان امام میدانست در مدرسه کارهای عملی و فرهنگی هم انجام میداد وی از اعضای فعال امور تربیتی آموزشگاه بود ودر فعالیتهای آموزش قران وکلاسهای عقیدتی، تئاتر وسرود شرکت میکرد.
او حامی رزمندگان بود وبه علت حمله دشمن به خاک ایران به جبهه عزیمت کرد بعد از رسیدن به سن قانونی بلافاصله با توجه به عقیده محکم به مبارزه با زور گویان در یک آموزش کوتاه مدت شرکت کرد وبعد عازم جبهه شد و در اولین اعزام بعد از گذشت یک ماه وچند روز به درجه رفیع شهادت نائل شد همیشه به ما توصیه میکرد دست از مبارزه با دشمن تجاوز گر برندارید وتن به ذلت ندهید وآرزو داشت که به شهادت برسد و مقام شهدا را گرامی میداشت ودر مراسم شهدا شرکت میکرد.
نحوه شهادت: در شب عملیات والفجر ۳ ترکش به گردن وی برخورد کرده و با اصرار همرزمان به اینکه به عقب برگردد وی گوش نداده و با چفیه گردن خود را میبندد تا از خون ریزی جلوگیری کند اما با توجه به برخورد تیر به شاهرگ به علت خون ریزی شدید به شهادت میرسد.
انتهای خبر/گ