یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۴/۲۷/۲۰۲۴

آیا تمایل دارید در کانال عصر عضو شوید؟

سرویس اجتماعی | کد خبر: ۲۸۷۸۹۶۰
تاریخ انتشار: ۱۴۰۲/۱۱/۱۶ - ساعت ۷:۱۳

وقتی ادعای آزادی بیان پهلوی‌ها، با اخراج استاد معروف دانشگاه رنگ باخت

بعد از چند ساعت انتظار جلوی درِ کاخ، بالاخره اجازه ورود دکتر قریب به کاخ صادر شد. دکتر مشغول معاینه شد و بعد، رو به حاضران گفت: «کودک، سل دارد»... درباریان با چهره‌های برافروخته گفتند: شوخی می‌کنید دکتر؟! سل که بیماری فقراست. چه ربطی به بچه‌های دربار دارد؟! دکتر با حاضرجوابی گفت: «حضرات تصور کرده‌اند که ویروس سل را هم می‌توانند مثل دکتر قریب پشت در نگه‌دارند؟ »...
وقتی ادعای آزادی بیان پهلوی‌ها، با اخراج استاد معروف دانشگاه رنگ باخت,

به گزارش عصراترک به نقل از گروه جامعه خبرگزاری فارس- برای اقامت بی‌دغدغه در فرنگستان، هیچ‌چیز کم نداشت؛ از جایگاه ویژه به لحاظ دانش طب تا موقعیت کار در بهترین بیمارستان‌های فرانسه. با این حال، با کمال میل، گزینه بازگشت به وطن را انتخاب کرد چون اعتقاد داشت دانش و مهارت پزشکی او، سهم آب و خاک و هموطنانش است. بعد از ۱۰سال تحصیل در بالاترین سطح علم طب، دکتر «محمد قریب» برگشت و شد طبیب دلسوز مردم دردمند ایران‌زمین. اما هرچقدر دلش برای مردم می‌تپید، آبش با اهالی حکومت و دربار توی یک جوی نمی‌رفت. اینطور بود که شد منتقد سیاست‌های حکومت پهلوی. عاقبت هم، از ترکش‌های این فعالیت سیاسی، در‌امان نماند. صدای بیانیه اعتراضی او و دیگر اساتید دانشگاه که به دربار رسید، دستور اخراجش از طرف شخص اول مملکت صادر شد...
بهمن ماه هر سال، یادآور جای خالی دکتر محمد قریب، بنیانگذار طب اطفال ایران است؛ پزشک متعهدی که جز خدمت به ایران و ایرانی، دغدغه‌ای نداشت. به بهانه چهل و نهمین سالگرد درگذشت این چهره ماندگار جامعه پزشکی ایران، با ما در بازخوانی اجمالی متن و حاشیه داستان زندگی حرفه‌ای او همراه باشید.

دکتر «محمد قریب» در دوارن جوانی

دانش و مهارت من، متعلق به هموطنانم است
از همان موقع که با وجود موفقیت‌های بزرگ در دوران دانشجویی در فرانسه ازجمله کسب جایزه لابراتوار تشریح دانشکده پزشکی و پذیرش در ۲ دو کنکور «اکسترنا» و «انترنا»ی بیمارستان پاریس، خودش را موظف به بازگشت به وطن دانست، معلوم شد مردم ایران باید منتظر یک پزشک حاذق متعهد باشند. آقای دکتر معتقد بود علم و دانشی که کسب کرده را باید در ایران و برای هموطنان خودش خرج کند.
از فارغ‌التحصیلی در دبیرستان دارالفنون و اعزام در قالب اولین گروه دانشجویان ایرانی برای ادامه تحصیل به کشور فرانسه در سال ۱۳۰۶، یک دهه زمان لازم بود تا «محمد قریب» در جایگاه یک پزشک طراز اول، وارد جامعه پزشکی ایران شود. و همه این‌ها، حاصل تدبیر پدر روشنفکرش، «علی اصغر خان قریب» بود که درست در زمانه‌ای که عموم مردم تصور می‌کردند مدرسه‌های جدیدی که جای مکتب را گرفته، فضایی برای بی‌دین شدن بچه‌هاست، او با آینده‌نگری، پسرش را به مدرسه فرستاد.

دکتر محمد قریب

آقای دکتر! از خدمت زیر پرچم چه خبر؟
پزشک از فرنگ برگشته این داستان اما خودش را تافته جدابافته نمی‌دانست. نشان به آن نشان که در سال ۱۳۱۷ تا پایش به خاک ایران رسید، مثل همه پسران این سرزمین، لباس سربازی پوشید. بعد از پایان خدمت زیر پرچم در سال ۱۳۱۹ بود که در سِمَت دانشیار طب اطفال در دانشگاه، دوران پربار خدمت دکتر محمد قریب در سیستم بهداشت و درمان ایران شروع شد.
دکتر قریب که از نخستین پزشکان مطرح اطفال و بنیان‌گذار دانش نوین پزشکی کودکان در ایران بود و به همین دلیل، به پدر طب کودکان ایران مشهور شده، اولین بیمارستان تخصصی کودکان را هم در ایران پایه‌گذاری کرد. حالا دیگر آوازه تخصص دکتر مهربان بچه‌ها همه‌جا پیچیده بود و نه‌فقط خانواده‌ها از گوشه و کنار کشور برای درمان فرزندان‌شان توسط او به تهران می‌آمدند، بلکه پزشکان هم مهارت فوق‌العاده او در تشخیص بالینی را تحسین و از نظرات او استفاده می‌کردند.

دکتر قریب در کنار دانشجویانش

من برای گرفتن حق ویزیت، درس طب نخوانده‌ام...
گذر زمان نشان داد جوانی که ۱۰سال در فرانسه زندگی کرده بود و با توجه به سطح بالای علمی‌اش می‌توانست در بهترین دانشگاه‌ها و بیمارستان‌های اروپا تدریس و کار کند، روحیه فرنگی پیدا نکرده و از جامعه و مردمش فاصله نگرفته. شاهدش، مدارای او با بیماران تنگدست و بی‌اعتنایی‌اش به مسائل مالی بود. همه آن‌هایی که زمانه دکتر محمد قریب را درک کردند، شهادت می‌دهند او عمرش را وقف درمان بیماران کرد؛ هموطنان دردمندی که او در بیشتر مواقع، آن‌ها را رایگان ویزیت می‌کرد.

دیگر همه می دانستند دغدغه دکتر قریب، بهبود حال کودکان بیمار و نجات جان آنهاست و در این میان، پول، اولویت آخر است برای او. بهترین روایت در این زمینه، از قول دکتر «حسین قریب»، فرزند دکتر محمد قریب ثبت شده: «حق ویزیت دکتر با آن مقام علمی، سابقه درخشان و حسن شهرت، حتی از برخی شاگردانش هم پایین‌تر بود. تا قبل از پزشک شدن من، حق ویزیت پدر ۳ تا ۵ تومان بود. بعد از اینکه در خیابان نیاوران یک مطب مشترک دایر کردیم، حق ویزیت پدر ۵۰ تومان شد درحالی‌که حق ویزیت من ۱۵۰ تومان بود. یک‌بار پدر از من پرسید: چرا حق ویزیت تو اینقدر زیاد است؟ جوابی نداشتم. یکدفعه گفتم: چون بیماران شما از بیماران من بیشترند! ... »

کاخ نیاوران، محل اقامت تابستانی محمدرضا پهلوی

حضرات تصور کرده‌اند ویروس سِل را هم می‌توانند مثل دکتر قریب، پشت در نگه‌دارند؟!
هرچه دکتر کاربلد قصه ما در مقابل مردم کوچه و بازار، متواضع و خاکسار بود، اما هیچ وقت آبش با درباریان توی یک جوی نرفت. مخالفت دکتر محمد قریب با حکومت پهلوی، چیزی نبود که بشود پنهانش کرد. اما قاعده روزگار این است که گهگاه، دست تو را می‌گیرد و با هرآنچه برایت سخت و تلخ است، رو‌به‌رو می‌کند. شترِ این موقعیت ناخوشایند، درِ خانه آقای دکتر هم نشست.
یک روز که بعد از نماز صبح، به عادت همیشگی، در محل استراحت پزشکان بخش کودکان بیمارستان هزارتختخوابی، روی سجاده نشسته بود و تفسیر قرآن می‌خواند، با صدای زنگ تلفن، از حال و هوای خوشی که پیدا کرده بود، بیرون آمد. فرد آن طرف خط، از رئیس بیمارستان پیغام داشت. دکتر در سکوت گوش می‌کرد و چیزی نمی‌گفت اما تغییر حالت چهره اش نشان می‌داد ماموریتی که تلفنی ابلاغ شده، مطلوبش نیست. ماجرا همانی بود که همیشه از آن فراری بود. یکی از کودکان دربار پهلوی، بیمار شده بود و آن‌ها هم، سراغ بهترین پزشک طب اطفال در ایران را گرفته بودند. باقی ماجرا، معلوم بود. دکتری که هیچ‌وقت سر سازگاری با پهلوی‌ها را نداشت، حالا به دربار فراخوانده شده بود برای معاینه یکی از نورچشمی‌های همین خانواده.

محمدرضا پهلوی و فرزندانش

درخواست مستقیم ریاست بیمارستان، هیچ راه فراری باقی نگذاشته بود. دکتر قریب با وجود اکراهی که از ارتباط با درباریان داشت، در اولین فرصت خود را به کاخ محل استقرار کودک بیمار رساند اما در مقابل، درباریان رفتاری دور از شأن پزشک حاذق طراز اول مملکت نشان دادند؛ با بی‌احترامی دکتر را پشت در نگه داشتند و بعد از گذشت چند ساعت، اجازه ورود صادر کردند!
معاینه و درمان متعهدانه بیمار اما، خط قرمز دکتر قریب بود. بنابراین بی‌توجه به مهمان نوازی ناشایست میزبان کاخ‌نشین، با دقت شروع به معاینه کودک بیمار کرد. معاینه که تمام شد، درحالی‌که وسایل و تجهیزات پزشکی را در کیفش می‌چید، رو به حاضران که منتظر اعلام نظر او بودند، گفت: «کودک، سِل دارد»... درباریان که انگار ناسزا شنیده بودند، با چهره‌های متعجب و برافروخته گفتند: سل؟! شوخی می‌کنید دکتر؟! سل که بیماری فقراست. چه ربطی به بچه‌های دربار دارد؟! دکتر محمد قریب در مقابل، با حاضرجوابی که خاص خودش بود، گفت: «حضرات تصور کرده‌اند که ویروس سل را هم می‌توانند مثل دکتر قریب پشت در نگه‌دارند؟ »...

اساتیدی که در سال 1332 به دستور محمدرضا پهلوی، اخراج شدند

محمدرضا پهلوی، استاد دانشگاه اخراج می‌کرد وقتی اخراج اساتید، مُد نبود!

همه اهالی دانشگاه و جامعه پزشکی، از فعالیت‌های سیاسی دکتر قریب باخبر بودند چون بار‌ها به‌صورت علنی در کلاس درس از اقدامات محمدرضا شاه انتقاد کرده بود. اما مخالفت آقای دکتر با حکومت پهلوی، بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به اوج رسید. ماجرا به نوشتن یک بیانیه توسط ۱۱نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران ازجمله دکتر قریب، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دکتر نعمت اللهی در اعتراض به قرارداد کنسرسیومی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد توسط رژیم پهلوی به امضا رسیده بود، بر‌می‌گشت.

دکتر محمد قریب

این اساتید در بیانیه اعتراضی‌شان نوشته بودند: «حاکم وقت قصد دارد تا تمام زحمات، محرومیت‌ها، خدمات و قربانی‌های ملت ایران در راه حصول حق ملّی را بر باد دهد. » آن‌ها معتقد بودند هیچ‌وقت وضعیت کشورشان تا این اندازه دلخراش و تأسف‌آور نبوده است چون تمام روزنامه‌های مخالف دولت، توقیف شده بودند. چاپخانه‌ها تحت ‏کنترل شدید قرار گرفته بودند. انواع و اقسام فشار و تضییقات برای میلیون‌ها نفر از آزادی‌خواهان و شکنجه‌های وحشیانه برای مبارزان راهِ ‏حقیقت و آزادی انجام می‌شد. اکثر رهبرانی که مورد علاقه و تکریم مردم عادی بودند، یا در گوشه زندان به سر می‌بردند یا ‏تحت نظر مأمورین انتظامی بودند. به اعتقاد نویسندگان آن بیانیه اعتراضی، «منظور از همه این اَعمال، امضای قراردادی برای نفت ایران و ‏تثبیت اوضاع و احوال سابق بود که مباین[مغایر] با حیثیت و استقلال و آزادی ملی است».

تبعات آن بیانیه تند و تیز، خیلی زود دامن آن اساتید معروف را گرفت. محمدرضا پهلوی دستور داد تمام امضاکنندگان آن بیانیه از دانشگاه اخراج شوند. دکتر «علی‌اکبر سیاسی»، رئیس دانشگاه تهران اما با تقدیم استعفایش، از انجام این دستور سر باز زد. با این حال، تمام آن اساتید اخراج شدند. گرچه آن جمع معترض بعد از مدتی به سر کلاس های خود برگشتند اما آن اخراج، محبوبیت دکتر قریب و همقطارانش را بین دانشجویان و جامعه دانشگاهی آن روز، بیشتر کرد...

تصویر منسوب به اقامه نماز آیت الله مرعشی نجفی بر پیکر دکتر محمد قریب

مردم ایران اما خیلی زود داغدار آن بزرگمرد جامعه پزشکی شدند. دکتر محمد قریب در اول بهمن سال ۱۳۵۳ در ۶۵ سالگی در بیمارستان مرکز طبی کودکان(محل کارش)، برای همیشه چشم‌هایش را به این دنیا بست. طبق وصیت او، مزار ساده‌ای در قبرستان شیخان واقع در قم در نزدیکی آرامگاه پدرش، شد خانه ابدی او و آیت‌الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی بر پیکرش نماز خواند.


پایان پیام/

خوانندگان محترم سایت خبری تحلیلی عصر اترک، شما می‌توانید سوژه های خود را به برای ما ارسال کنید تا پس از تأیید با نام شما در سایت و کانال عصراترک درج شود.

شماره تماس با سایت خبری تحلیلی عصر اترک:

058-32230729 - 058-32288068

ارتباط با سردبیر سایت در پیام رسان تلگرام

ارتباط با سردبیر سایت در پیام رسان سروش

آدرس پست الکترونیکی: info@atraknews.com


با تشکر
نظر شما ثبت و پس از بررسی انتشار میابد.
ارسال نظر
نام :
ایمیل
نظر
پایگاه خبری تحلیلی عصر اترک