سردار شهید سید ابوالفضل شاکری، در سوم فروردینماه سال ۱۳۳۲ در شیروان به دنیا آمد و در سال ۶۳ بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و متلاشیشدن آن به شهادت رسید.
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری «عصر اترک»، شهید سید ابوالفضل شاکری، در سوم فروردینماه سال ۱۳۳۲ در شیروان چشم به جهان گشود.
مادرش میگوید: قبل از تولد او بچههای دیگرم در هنگام تولد از بین میرفتند، از خدا خواستم که اگر زنده بماند اسمش را ابوالفضل بگذارم که وقتی بزرگ شد سقا شود، بعد از چهل روز به حرم مطهر امام رضا (ع) رفتم و در آن جا نذر کردم که تا هفتسالگی موی سرش را اصلاح نکنم، بعد به کربلا بروم و در مقابل وزنش طلا به حرم امام حسین (ع) در کربلا بریزم.
همچنین میگوید: در هنگام شیردادن وضو میگرفتم، بعد به او شیر میدادم.
در هفتسالگی وارد مدرسه شهید عابدی فعلی شد و تا سوم راهنمایی درس خواند و بعد از آن ترک تحصیل کرد، وی به کتابهای شهید مطهری علاقه داشت و آنها را مطالعه میکرد، فرایض دینی را از سن تکلیف انجام میداد، نمازش را مرتب میخواند و بیشتر اوقات بعد از نماز قرآن میخواند.
مادرش میگوید: یک شب که از نیمه گذشته بود، از خواب بیدار شدم و دیدم که مشغول عبادت است و باخدا رازونیاز میکند، به او گفتم: وقت نماز نیست که نماز میخوانی. گفت: مگر باید وقت نماز باشد. هر وقت عبادت انجام دهی خوب است.
قبل از انقلاب در راهپیماییها علیه رژیم طاغوت شرکت میکرد، نوارهای امام و شهید مطهری را گوش میداد و اعلامیههای حضرت امام را پخش و در باره ایشان بسیار صحبت میکرد و در تظاهرات و جریانات انقلاب حضور داشت، همچنین در تمام دوران انقلاب حاضر بود، در سرکوبی ضدانقلاب نقش داشت.
بعد از پیروزی انقلاب وارد کمیته و سپاه شد، سید ابوالفضل از بنیانگذاران سپاه شیروان و مربی آموزش بود، در همین راستا مطالعات فراوانی داشت تا بتواند با تسلط فراوان نیروها را آموزش دهد.
در اول انقلاب وارد کمیته انقلاب اسلامی شد و سپس آموزش نظامی برادران و خواهران بسیج را برعهده داشت.
او در برخورد با ضدانقلاب و منافقین و دیگر گروهکهای ضدانقلاب پیشقدم بود و تا سرحد جان از انقلاب دفاع میکرد.
در ۲۷ سالگی ازدواج کرد و ثمره چهار سال زندگی مشترک دو فرزند به نامهای مصطفی (متولد ۱۳۶۲) و زهرا (متولد ۱۳۶۳) است.
با شروع جنگ تحمیلی اولین کسی بود که در سال ۱۳۵۹ از شیروان به جبهههای حق علیه باطل رفت و هدف او دفاع از مملکت، ناموس مردم و اسلام بود.
معتقد بود باید در جنگ پیروز شویم و دشمن را بیرون کنیم، حتی اگر زندگی، زن و بچههایمان را در این راه فدا کنیم.
در جبهه چزابه معاون فرمانده گردان بود و در جبهههای کوشک، خرمشهر، کرخه و عملیات بدر و عملیات رمضان حضور داشت و در لشکر ۵ نصر فرماندهی گردان را به عهده داشت و فرمانده گردان زرهی بود.
همسر شهید میگوید: شهید میگفت: من یک بسیجی ساده هستم. بعد از شهادتش فهمیدیم که او فرماندهٔ گردان بوده است.
سید ابوالفضل شاکری در۱۳۶۳/۱۲/۲۱ بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و متلاشیشدن آن به شهادت رسید که پیکر مطهر ایشان پس از حمل به زادگاهش در بهشت حمزه شیروان دفن شد.
انتهای خبر/ ر