بنام یزدان مهر ✅ جناب آقای آذری فرماندار محترم شهرستان جاجرم ✅ سرکار خانم فخرانی ریاست محترم اداره ورزش و جوانان شهرستان جاجرم. درود بر کردارتان که از پندارهای نیک سرچشمه گرفته و زلال گفتارهای جواهر گونه تان در صدف عشق و کردار نیک تان آرام می گیرد. فرهنگ پهلوان پروری خراسانیان در تقابل تاریخی با فرهنگ گلادیاتور پروری زمانی راست قامت جاودانه تاریخ خواهد بود که مسئولان به این فرهنگ توجه داشته باشند و برای حفظ و صیانت از آن جوانمردانه همت گمارند. جناب آقای فرماندار شما و ریاست محترم اداره ورزش و جوانان سرکار خانم فخرانی، با کردارتان ثابت نمودید که فرهنگ پهلوانی زنده است و پیشکسوتان حریم پهلوانی دارای ارزش معنوی و اخلاقی هستند. توجه شما به پهلوان سید علی که خاک خورده گودهای کشتی با چوخه است و عرق جبین بر روی تشک کشتی فراوان ریخته است، و هم در عرصه آموزش و مربی گری عمری دراز و با ارزش را صرف انتقال تجربیات گرانبها نموده است، توجه به فرد نیست بلکه عنایت و بذل توجه به روح پهلوانی است. این مهم را به پهلوان سید علی قهرمان چندین ساله کشتی پهلوانی خراسان بزرگ و عنوان دار کشتی پهلوانی کشور پهناور ایران تبریک عرض نموده و به شرف و همت شما عزیزان درود می فرستم. امید است که سایر فرمانداران و روئسای ادارات ورزش و جوانان از این حرکت مبارک درس گرفته و در اشاعه فرهنگ پهلوانی بیش از پیش همت گمارند. بی شک جامعه ورزشی کشتی با چوخه نام و یاد پهلوان سید علی و جنابان آذری و فخرانی را در حافظه تاریخی خود مسبوق به سابقه خواهد داشت. برای ورزش جاجرم و خراسان و ایران بهترین ها را آرزومندم. درودی دگر باره و سپاسی به قدمت فرهنگ پهلوانی و به درازای ابدیت. با تقدیم احترامات : ابوالفضل پولادی

♦️📢 انجمن چوخه کشور از نامگذاری یک سالن ورزشی به نام پهلوان_سیدعلی_حسینی تقدیر کرد ✍متن پیام به این شرح است:  «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» نام گذاری یک سالن ورزشی به نام پهلوان دوست داشتنی در شهرستان #جاجرم در حالی که این قهرمان پرآوازه نیز در جریان این نامگذاری قرار داشتند، اقدامی تحسین برانگیز و ستودنی است. پهلوان #سیدعلی_حسینی یکی از افتخارات این شهر در عرصه های مختلف ورزشی است و علاوه بر #کشتی_باچوخه در رشته های #کشتی و #فوتبال نیز فعال بوده و هستند و سالیان متمادی است که برای زنده نگه داشتن نام شهر جاجرم در میادین مختلف ورزشی در رده های مختلف سنی، تلاش کرده و همچنان فعال هستند که همواره برایشان و اعضای محترم تیم ها آرزوی سلامتی، عزت و موفقیت می کنم. در این خصوص از همه مسئولان و پیشکسوتان عزیز به ویژه ریاست محترم اداره ورزش و جوانان شهرستان جاجرم صمیمانه تشکر نموده و انتظار داریم چنین اقدامات ارزشمندی برای همه پهلوانان نامدار در سایر مناطق کشور به ویژه در حوزه ورزش سنتی #چوخه ادامه یابد.انشاءالله قربانعلی قائمی رئیس انجمن چوخه کشور ۹۹/۰۳/۲۵ ♦️کانال رسمی انجمن چوخه کشور @chukhe_ir

بنام خداوند پیر و جوان که عزت از او میرسد بی گمان توکل به او هر که کرد از وجود ز جور زمانش گزندی نبود بلندی و پستی ز او شد پدید به باران، طراوت از او میرسید نَبُد پهلوانی، به بازو و زور ندیده کسی نان به جز از تنور اگر پهلوانی، رها کن غرور که خاکی شوی بی گمان کنج گور روایت چنین رفته در روزگار نبردی شده بیگمان ماندگار نسیمی وزید و بلند شد غبار ز گودِ یلان دیده ی این دیار ز گودی که دارد حکایت زیاد به رویش فراوان کسان پا نهاد چه زانو که بر خاک پاکش نشست چه بازو که در روی خاکش شکست غرض این دیار از قرون کهن به خود دیده بسیار پیلتن به تن چوخه کردی یکی پهلوان به غایت رشید و به غایت جوان چنین جار زد یکی زآن میان حریفی طلب کرده این پهلوان که این پور عبدالمطلب، علیست قوی پنجه باشد به میدان یلیست کسی در خودش این شهامت ندید؟ کسی در خودش این مهارت ندید؟ کسی زَهره را پای میدان نبود؟ میان جوانان و پیران نبود؟ سخن گفتن آسان ولی ساده نیست کلامی که رفته دگر مانده نیست رجز رد نکرد پیر و برنا و خُرد چو تیری که بر خال بیجا بخورد به عصیان شدند جمله پیران گود که رسم سخن گفتن اینسان نبود ز پیران برآید یکی پهلوان نشاند به خاکش دماغ جوان یکی سر برآورد ز جمع یلان همی چهره درهم برون شد دوان اگر من ندارم نشان از شباب جگر کم ندارم ز افراسیاب جوان روی خود بر یل بیشه کرد پدر دید و شرمی به دل ریشه کرد پدر با پسر پنجه در پنجه شد دل پیر و برنا از آن رنجه شد از این دور گردون چه ها کَس ندید فراوان از این ماجرا ها شنید یکی اینچنین گفت به آن پهلوان که این سهو نباشد بیان جوان هر آنکس که این جمله را جار زد ندانسته بر زخمه ی تار زد پسر در دلش سر زنش مینمود که رسم مروت نه اینگونه بود خطا کردم ار رد ندادم یلان که رسم بزرگی نباشد چنان دگر آب رفته نیاید به جوب چو در هاون آب است به سندان نکوب رها شد کمان و به پا شد نبرد چه باید که با جام بشکسته کرد کنون شرم و خجلت کناری گذار پدر حاضر است دل به دریا سپار پدر حمله برد و ز پایش گرفت پسر، روی بازوی او جا گرفت امانش نداد و به خاکش نهاد پسر غفلتی کرد و از پا فتاد دگر باره پا پس نباید نَهَم بَدَل بار دیگر به او میزنم چنین شد که در فن سخت پدر دو بازو ستون شد به دور کمر ز جان پدر استخوانی شکست پسر را رها کرده در جا نشست دو شیر ژیان چون به هم میپرند نباشد عجب، گر که پیکر درند عجب بر پسر درس مردانه داد که رحمت برآن تربت پاک باد که خاکی شدن رسم مردانگیست بلندی، شروعش ز افتادگیست هر آنکس که در برج مینا نشست به سنگی بنای غرورش شکست چنین شد که در راه و رسم یلی چنان سر برآورده سید علی مقصودی