آموزش و پرورش در چند سال اخیر برنامه های بسیار خوبی را برای جذب بهترین های کنکور در آموزش و پرورش اجرا کرده است و همینکه به یک دانشجوی سال اول دانشگاه فرهنگیان حقوق یک و نیم میلیونی پرداخت می کند و او را از نظر شغلی مطمئن می کند باعث می شود بهترین ها در کنکور به سمت این شغل جدب شوند.
حسن یوسفیان ورزنه - دکتری شیمی: من به عنوان یک پیشکسوت در امر آموزش و پرورش از این اقدام بسیار خرسندم زیرا از الان می توان بیست سال اینده آموزش و پرورش را ببینم که تعداد زیادی افراد باسواد و نخبه در بدنه آموزش و پرورش حضور دارند و به نحوی شایسته، کشتی آموزش و پرورش را با قدرت هرچه تمام تر به سرمنزل مقصود می رسانند.کاری که در بسیاری از کشورهای پیشرفته در ده ها سال قبل انجام شده است و اکنون نتایج آن به طور ملموس مشاهده می شود.
بر هیچکس پوشیده نیست که نظام های آموزشی سرمنشا تغییر و تحولات سرنوشت ساز اجتماعی بوده و هستند و در مواجه با مدرن شدن جوامع و به تبع آن تغییرات سریع و پیچیده فرهنگی ضروری است که نظام های آموزشی و متولیان آن با نظم و برنامهریزی مناسب مقدمات توسعه اجتماعی، اخلاقی، قانونمداری، تفکر انتقادی و فعالیتهای اقتصادی را مورد توجه قرار دهند.
این مهم میسر نیست جز با سازماندهی و به کارگیری تمام استعدادها و نیروهای درون سازمانی و بهرهگیری از پتانسیلهای خلاق، هوشمند و دلسوز آنان.
به طور قطع و یقین می توان اظهار کرد که اکنون آموزش و پرورش بهترین شیوه را برای انتخاب شایسته ترین افراد برای اشتغال در آموزش و پرورش برداشته است که علاوه بر سطح علمی بالا شخص بایستی از لحاظ ظاهری و اخلاقی و ده ها فاکتور دیگر نیز مناسب برای این شغل باشد. ولی این کافی نیست زیرا این برنامه ها ده ها سال دیگر جواب خواهد داد.
آموزش و پرورش در حال حاضر باید از میانبرهای کوتاه مدت هم استفاده نماید به عنوان مثال یکی از وظایف آموزش وپرورش که مغفول مانده است حفظ و نگهداشت سرمایه های بسیار قوی این مجموعه است که یکی از این سرمایه ها شامل دکترهای آموزش و پرورش هستند که سالیان سال با زحمت و مشقت زیاد خود را با به روز ترین علوم و فنون مجهز نموده اند و اکنون می توانند راهگشای بسیاری از مشکلات اموزش و پرورش باشند.
افراد متعهدی که برای کسب مدارج علمی سالها تلاش، مطالعه مستمر داشته و دشوارترین آزمونهای علمی را پشت سر گذاشتهاند. نخبگانی که بهترین سالهای جوانیشان صرف تحقیق، پژوهش، کار آزمایشگاهی و مقالهنویسی شده است و هم اکنون دلسوزانه در آموزش و پرورش به خدمت مشغولند پس دیدگاه مسئولان بایستی نسبت به این قشر فرهیخته تغییر نمایدهمانطور که برای ورود نیروهای جدید تغییر نگرش اساسی ایجاد شده است.
اما متاسفانه وزارتخانهی آموزش و پرورش، از به کارگیری و مدیریت با سوادترین و فرهیختهترین نیروهایش که دارای مدرک دکترای تخصصی در رشته های مختلف هستند تا به این لحظه ناتوان بوده است و بدتر اینکه فکر مسئولان ما نه تنها پیشرفت نکرده است که عقب گرد نیز داشته است چند دهه قبل مادهی 8 قانون "نظام هماهنگ پرداخت"، تصریح میداشت که حقوق دارندگان مدرک تحصیلی دکتری در آموزش و پرورش نباید از 80 درصد مجموع حقوق و مزایای دارندگان مدرک دکتری در آموزش عالی کمتر باشد و این نشان می داد که آن زمان مسئولان چقدر به مقوله تحصیلات عالی و تاثیر آن بر پیشرفت آموزش و پرورش معتقد بودند اما یک دهه قبل زمانیکه قانون "مدیریت خدمات کشوری" جایگزین "قانون نظام هماهنگ پرداخت" شد ماده فوق حذف و در قانون جدید حتی قرینه ای هم برای آن نیندیشیدند و باعث شد به مرور زمان اختلاف بسیار زیادی بین حقوق دکتر های آموزش و پرورش با هم رتبههایشان در وزارت علوم ایجاد شود.
این امر سبب شد عده کثیری از دکتر های آموزش و پرورش در تقلای خروج از آموزش و پرورش و یا اشتغالهای مکمل باشند. موضوعی که میتواند سبب آسیبهای جدی به بدنه آموزش و پرورش شده و نیز سلامت روان این قشر فرهیخته را که دخالت جدی در امور آموزشی و پژوهشی جامعه دارند، تهدید کند.
اگرچه این تقلا نیز غالبا با شکست مواجه میشود. چرا که خروج از این وزارتخانه و استخدام در جای دیگر همواره با مخالفت آموزش و پرورش مواجه است. این وزارتخانه تاکید دارد نیازمند افراد دارای مدرک دکتری است؛ با این وجود هیچگونه تلاشی جهت همسانسازی حقوق آنان با هم رتبه هایشان در وزارت خانه های دیگر و یا اجرای عدالت درباره آنها نمیکند.
باید توجه داشت یک دکتر در آموزش و پرورش از مزایای بسیاری همچون حق تالیف مقالات، پروژههای پژوهشی و پرداختهای مربوط به سمینارها و پایاننامهها نیز محروم است.
از دیگر سو مسلما تدریس، کلاسداری و سر و کله زدن با دانش آموزان دبیرستانی در مناطق مختلف بسیار بسیار دشوارتر از تدریس دروس دانشگاهی ست با این اوصاف و در کمال تعجب شاهدیم که؛
-بر خلاف شرط عدالت، حقوق یک دکتر در آموزش و پرورش در قیاس با حقوق یک دکتر در آموزش عالی و در سایر وزارتخانهها تفاوت آشکاری داشته و حتی از حقوق شاغلین غیر هیئت علمی در سایر وزارتخانهها نیز کمتر است.
-در زمان های نه چندان دور در آموزش و پرورش کسانی که مدرک دکتری داشتند تعدادشان از تعداد انگشتان دست کمتر بود و شاید در آن زمان های دور نیازی به قوانین خاص برای این گروه احساس نمی شد. به مرور زمان که تعداد دکترها در آموزش و پرورش زیادتر شدند باز به دلیل تعداد کم این عزیزان در مقابل جمعیت یک میلیون نفری معلمان تفاوت حقوق دکترها در اموزش و پرورش با حقوق دکترها در اموزش عالی زیاد به چشم نمی امد و صدای اعتراضشان به جایی نمی رسید. ولی امروز شرایط فرق کرده است . اکنون اموزش و پرورش در جذب نیروهای جدید نشان داده است که قیقتا به دنبال تحولی اساسی در اموزش و پرورش است بنابراین اکنون بایستی مسئولان بنشینند و خودشان قضاوت کنند که چرا بایستی این همه اختلاف حقوق بین دکترهای آموزش و پرورش با دکترهای اموزش عالی وجود داشته باشد. این تبعیض نه با عقل سازگار است و نه با منطق. علاوه بر رفع تبعیض حقوق آموزش و پرورش باید برنامهای جهت اختصاص ساعات دکترهای اموزش و پرورش به امر پژوهش و تحقیق و مقالهنویسی تدوین نماید و این افراد نباید همانند سایر همکاران تمامی ساعات موظف خود را به امر تدریس در کلاس درس بپردازند.
_دکتر های اموزش و پرورش باید در برنامهریزیهای کلان وزارتخانه، نظیر تالیف و اصلاح کتب درسی و یا تدوین پروژههای علمی، فرهنگی و پرورشی نقشی اساسی داشته باشند و مهارتهایشان به درستی به کار گرفته شود. در پایان باز تاکید می نمایم که برنامه ریزی های بلند مدت اموزش و پرورش بسیار عالی و منطقی است ولی بدون فوت وقت باید برنامه های کوتاه مدتی را هم برای نگهداشت نخبگان اموزش و پرورش و تشویق این عزیزان برای تلاش مضاعف تدوین نماید.
دکتر حسن یوسفیان ورزنه - دکتری شیمی
انتهای پیام/