
یادداشت؛
قدرت مردمی و نظامی؛ دو بازوی مقاومت
قدرت واقعی یک کشور تنها در توانمندیهای نظامی نیست، بلکه اعتماد و همدلی مردم نیز ستونهای اصلی مقاومت است، تجربههای میدانی نشان میدهد که همبستگی مردم و نیروهای نظامی ایران در کنار هم قدرتی دوچندان ایجاد میکند.
به گزارش گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «عصر اترک»، محترم احمدیفرد، کارشناس علوم ارتباطات اجتماعی در یادداشتی به بهانه تحلیل قدرت مردم و قدرت نظامی در جنگ تحمیلی روزهای گذشته بر ایران نوشت: در عصر تحولات جغرافیای سیاسی نوین، مفهوم جنگ و صلح دیگر در انحصار دولتها و نیروهای نظامی قرار ندارد.
افکار عمومی، رسانهها و مشارکت مدنی نقشی فزاینده در جهتدهی به تصمیمات راهبردی دارند که با نگاهی تحلیلی نقش «قدرت نرم مردم» ایران در مواجهه با جنگ و نقش قدرت مردم در سایر کشورها در مواجه با درگیریهای تحمیلی بین طرفهای متخاصم را از طریق تحلیل نظری و مرور نمونههای تاریخی، خواهیم دید که چگونه اراده عمومی و همبستگی اجتماعی میتواند بهعنوان عامل بازدارنده یا تداومدهنده در برابر تصمیمات و نتایج جنگ عمل کند.
در تعریف سنتی، جنگ پدیدهای بود، محدود به سطوح رسمی سیاسی و نظامی، اما در دنیای کنونی با گسترش ارتباطات، رسانههای اجتماعی و افزایش آگاهی عمومی، مرز میان دولت و ملت در تصمیمگیریهای کلان کمرنگتر شده است. از سوی دیگر، قدرت نرم که جوزف نای آن را توانایی تأثیرگذاری بر دیگران بدون اجبار تعریف میکند، به عامل مهمی در شکلدهی به روابط بینالملل بدل شده است.
قدرت نرم مردمی ترکیبی است از باورها، ارزشها، کنشهای مدنی و رسانهای که از دل جامعه نشأت میگیرد و برخلاف قدرت سخت که با زور و تهدید همراه است، قدرت نرم با اقناع، همدلی و فرهنگسازی عمل میکند.
مردم به روشهای مختلف حامل این قدرت هستند که شامل موارد زیر است:
دیپلماسی عمومی: با حضور در کمپینهای بینالمللی صلح، تبادل فرهنگی، و تعاملات بین فرهنگی.
رسانه و فضای مجازی: انتشار محتوای صلحطلبانه، نقد جنگافروزی، و ایجاد کارزارهای ضدجنگ.
فعالیتهای مدنی: راهپیماییهای صلح، امضای طومارها، و مشارکت در انجمنها و سازمانهای غیردولتی.
این کنشها میتوانند فضای تصمیمگیری را در نهادهای حاکمیتی متأثر کنند و فشار اجتماعی برای پرهیز از تنش نظامی ایجاد کنند.
یکی از مهمترین مؤلفههای پیشگیری از جنگ، همبستگی داخلی و وحدت ملی است و زمانی که مردم در برابر تهدید خارجی یکپارچه عمل کنند، این پیام روشنی به جهان مخابره میشود که ملتی منسجم، هدف آسانی برای تحمیل اراده بیگانه نیست.
همچنین در جوامعی که دچار چنددستگی، بیاعتمادی یا نبود مشارکت اجتماعی هستند، آسانتر میتوانند به میدان جنگ کشیده شوند.
برای تبیین بهتر نقش مردم در جلوگیری از جنگ، چند نمونه تاریخی ارزشمند را مرور میکنیم:
- جنبش ضدجنگ ویتنام در آمریکا (دهه ۶۰-۷۰ میلادی): میلیونها شهروند آمریکایی با اعتراض، راهپیمایی و نافرمانی مدنی، فشار زیادی بر دولت وارد کردند و زمینه خروج نیروها از ویتنام را فراهم کردند.
- کارزارهای ضدجنگ در اروپا در بحران اوکراین - روسیه: در کشورهای مختلف اروپایی، اعتراضهای مردمی به تداوم جنگ، دولتها را برای حمایت کمتر از دخالت مستقیم یا ارسال سلاح تحتفشار قرار داد.
این موارد در تاریخ نشان داد که در نظامهای دموکراتیک و غیردموکراتیک، اگر صدای مردم همسو، مستمر و هدفمند باشد، میتواند مسیر سیاستها را تغییر دهد.
این در حالی است که با تحلیل دو جنگ تحمیلی در ایران، بهعنوان یک کشور بافرهنگ اسلامی، شاهد عملکرد قدرت نرم مردم در ایران بهصورت معکوس هستیم.
انسجام مردمی ایران در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اسرائیل به ایران (۲۳ خرداد ۱۴۰۴)
در کنار دفاع نظامی، همبستگی حیرتانگیز ملت، کمپینهای مردمی برای ایران، کارزارهای اعلام جانفشانی در راه وطن، متحدشدن تمام گروهها، همافزایی مردمی در شناسایی منافقان و جاسوسان داخلی در تمامی شهرها و روستاها، تابآوری اقتصادی و روانی، تأثیرگذار و علیرغم فضای روانی دشمن در تریبونها که فریاد میزد «هدف مردم ایران نیستند» این واژه نشان از قدرت میدان مردم داشت و این بازوی نرم قدرت نقش خود را در کارگزارها، راهپیماییها و میدانهای نظامی و حمایتی بهداشت، درمان و اقتصاد و قرار گرفتن در کنار قدرت نظامی متفاوت از قدرتهای نرم مردم در سایر کشورها نشان داد.
این در حالی است که جنگ تحمیلی عراق (دهه ۶۰ شمسی) هرچند جنگ از سوی دشمن آغاز شد، اما حضور گسترده و هماهنگ مردم در دفاع، باعث شد جنگ به دفاعی مردمی و مشروع بدل شود که مانع از تداوم تجاوز شد.
بنابراین بر اساس قدرت نرم مردم ایران با کنش اجتماعی و اسلامی، بهعنوان قدرت «همدلانه نظامی» و «قدرت بازدارندگی برای دشمن» عمل میکند و متفاوت با کنش سایر مردم در مواجهه با جنگ، عمل میکند.
درباره نویسنده
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!