علی نادری در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «عصراترک» ضمن گرامیداشت هفته دفاع مقدس و سالروز عملیات ثامنالائمه در سال ۶۰ در ارتباط با برادر شهید خود اظهار داشت: محمدحسین نادری برادر بزرگتر از من است که در سال ۱۳۳۸ در روستای قلهک اولیا در خانوادهای ضعیف و کشاورز به دنیا آمد.
وی ادامه داد: برادرم تحصیلات خود را تا کلاس پنجم ابتدایی ادامه داد و از آن پس برای کمک به معیشت زندگی مشغول به کار شد که همراه من به شهر تهران آمد.
این برادر شهید در خصوص روحیه انقلابیگری برادر شعید خود تاکید کرد: زمانی که در تهران مشغول کار بودیم چندی از تابعین افغانستان هم نزد ما بودند که نواری از شهید کافی داشتند و صحبتهای او را گوش میکردند و برادرم، آن را از آنها خریداری کرد و زمانی که به روستا برگشتیم آن را توسط بلندگویی از پشت بام خانه برای اهالی روستا پخش میکرد.
نادری افزود: این کار برادرم شکایت کدخدای روستا و رئیس پاسگاه را به همراه داشت و با میانجیگری پدرم هم حتی دست از کار خود برنداشت.
وی گفت: محمدحسین در سال ۵۶ به خدمت سربازی اعزام شد که برای گذراندن دوران آموزشی در شهر زاهدان و برای ادامه در تهران بود تا زمانی که رهبر کبیر انقلاب امام خمینی(ره) وارد تهران شد و اعلام کرد که پادگانها را رها کنید.
برادر شهید نادری در مورد چگونگی فرار شهید و همرزمان از پادگان اضافه کرد: برادرم به همراه هشت نفر از دوستانش که همگی از اهالی شیروان بودند به نزد من آمده و تقاضای راهنمایی در این خصوص داشتند که من با داشتن فتوکپی از شناسنامه خود که عکس نداشت، به تعداد نفرات کپی کرده و به هر یک از آنها تحویل دادم و خواستار این شدم که هر کدام از گاراژهای مختلف و ساعتهای مختلف بلیط گرفته و راهی شهرستان شوند.
وی ادامه داد: در سال ۶۰ و عملیات رمضان هردو برادر باهم حضور داشتیم که محمدحسین در این عملیان از ناحیه پا ترکش خورده و مجروح شد و به شهرستان برگردانیده شد که در همین حال عضو سپاه پاسداران شد و برای گذراندن دوران آموزشی به مشهد رفت.
نادری گفت: در همان روزی که میخواست به مشهد برود، شیشه ماشین را پایین آورد و گفت: عکسی رنگی در عکاسی دارم که بعد از شهادتم آن را برای تشییع پیکرم استفاده کنید و تا جنازهام نیامده او را از عکاسی پس نگیرید و بعد از آن نیز سفارش زیادی برای نگهداری از فرزندانش را داشت.
برادر شهیدان نادری به نقل از همرزمان برادرش محمدحسین افزود: شب قبل از شهادتش که یکم مردادماه سال ۶۵ بود ما پس از نوشتن وصیتنامه، قرعه کشی کردیم که چه کسانی شهید میشوند و هرسه بار هم نام شهید محمدحسین نادری دیده شد که روز بعد درحالی که تیرخورده در سنگری بود توسط خمپاره نیز هردوپای او از بین رفتند و به شهادت نائل گشت.
برادر شهید محمدحسین نادری در ارتباط با خصوصیات اخلاقی برادرش اظهار کرد: علاقه خاصی نسبت به ولایت و رهبری داشت، نسبت به اقوام و خویشان بسیار مهربان بود، افراد بزرگتر از خود را هیچگاه به نام کوچک صدا نکرده و از القاب دایی و عمو استفاده میکرد.
وی در پایان گفت: این شهید بزرگوار دوبار به جبههها اعزام شد که دفعه اول آن عملیات رمضان بود و بار دیگر که اعزام آخر او نیز بود، در سال ۶۲ در حالی که فقط ۲۴ سال سن داشت به شهادت رسید.
نادری در ارتباط با برادر شهید دیگر خود محمد نادری معروف به امیر نیز افزود: برادرم محمد در سال ۱۳۴۲ چشم به جهان گشود و او نیز همانند برادر بزرگتر از ما تا پنجم ابتدایی درس خوانده و بعد آن نیز برای کمک به معیشت زندگی مشغول به کار شد.
وی ادامه داد: محمد بعد از شهادت محمدحسین فعالیتهای انقلابی خود را بیش از پیش شروع کرد و بعد از گذراندن دورههای آموزشی سپاه، بدون اطلاع من در سال ۶۲ به جبهه اعزام و در عملیات خیبر، شیمیایی شد.
وی تاکید کرد: بعد از شیمیایی شدن برای بار دوم از طریق بسیج اعزام و بار سوم عضو سپاه پاسداران شد که برای گذراندن دورههای آموزشی سپاه به مشهد رفت و بعد از برگشت علی رغم مخالفت من به نرفتن جبهه و ماندن در کنار پدر و مادر به جبهه رفت.
وی ادامه داد: محمد هشت ماه فعالیت جبههای داشت و در کردستان همرزم شهید محمود کاوه بود که در آن زمان که شروع عملیاتی بوده اما برادرم اصرار بر آوردن پیکر شهید کاوه را داشته زیرا صدام خبیث برای سر این شهید بزرگوار جایزهای بسیار هنگفت قرار داده بود، که موفق به این کار میشود.
این برادر شهید گفت: یکی از همرزمانش که از اهالی شهر تربت جام بود به ما از دیده شدن محمد که اسیر دشمن شده بود،خبر داد گویی که در همان اسیری به شهادت رسیده و بعد از ۹ سال پلاک او پیدا شد.
وی ادامه داد: زمانی که ما خبری از برادرم محمد نداشتیم مادرم در بیمارستان بستری بود و ۴۸ ساعت بیهوش بود و پزشکان قطع امید کرده بودند اما دیدنم سراغ از محمد گرفت که سبب تحیر پزشکان حاضر شد.
علی نادری اظهار داشت: برادرم محمد در کربلای ۲ جاویدالاثر و سال ۶۵ به شهادت رسیده که پیکر او در سال ۷۳ به ما تحویل داده شد.
نادری در ارتباط با خصوصیات برادر شهیدش تصریح کرد: محمد حتی از برادر بزرگترم مهربانتر بود و عشق و علاقهی بسیاری به امام خمینی(ره) داشت که در پایان وصیتنامه خود نیز گفته امام را تنها نگذارید و برای من گریه نکید تا مبادا دشمن شاد شود، اگر هم اینگونه شد به یاد صحرای کربلا و حضرت زینب(س) گریه کنید.
وی ادامه داد: از این برادرم یک پسر به یادگار مانده که نام برادر شهیدم، محمدحسین را برای او انتخاب کرد.
برادر دو شهید بزرگوار شهرستان شیروان در پایان گفت: وقتی برادر بزرگترم محمدحسین شهید شد علاوهبر ناراحتی بسیارم، مسئولیت سنگینی بر دوش من که از او کوچکتر بودم گذاشته شد و برای من این غم سنگینتر شد، انتظاری که برای برادرم محمد کشیدیم طاقت فرسا بود به گونهای که هر لحظه در انتظار خبری از او میگذشت به گونهای که ناچار به فرستادن نامهای از سوی خودم به نام محمد برای مادرم شدم تا از عذاب انتظار او مقداری کم شود.
انتهای خبر/حقبین
0 نظر