حجت حمیدی متولد 20 فروردین 1367 در آشخانه هستم و در سال 86 هم در رشته جامعه شناسی دانشگاه پیام نور قبول شدم، شرایط اقتصادی ایجاب می کرد تا یک شیفت را کار کنم و شیفت دیگر را درس بخوانم.
حجت حمیدی متولد 20 فروردین 1367 در آشخانه هستم و در سال 86 هم در رشته جامعه شناسی دانشگاه پیام نور قبول شدم و هم در رشته تربیت بدنی دانشگاه دولتی، اما شرایط اقتصادی ایجاب می کرد تا یک شیفت را کار کنم و شیفت دیگر را درس بخوانم.
وی که به خاطر شرایط بد اقتصادی خانواده مجبور به کارگری بوده است می گوید:علی رغم این که بخش زیادی از وقتم را کار می کردم باعث نشد تا از دروسم عقب بیافتم و دوبار به عنوان دبیر جشنواره ملی حرکت مرحله دوم و چهارم، سه سال دبیر انجمن علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور و یکسال به عنوان دبیرکل انجمن های علمی در دانشگاه پیام نور استان انتخاب بشوم.
وی که هم اکنون دارای مدرک کارشناسی علوم اجتماعی از پیام نور بجنورد و دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی در اسفراین است می گوید: اگر خدا بخواهد و برنامه ریزی ام محقق شود از سال آینده ارشد جامعه شناسی در مشهد خواهم بود.
جزئیات ثبت نام خودگفت:
من 20 فروردین سال 67 به دنیا آمده ام و برای شرکت در انتخابات باید 25 سال تمام می داشتم و از همه جالبتر اینجا بود که 21 فروردین ثبت نام شورا آغاز می شد و من به فاصله یک روز فرصت ثبت نام پیدا می کردم، دقیقا روز بعد.
وی می افزاید: وقتی برای شورای شهر شرکت کردم، دیدم دوستانی با مدارک خیلی بالا و سن و سال جا افتاده شرکت کرده اند و وقتی به برخی از دوستان می گفتم که برای شورا شرکت کرده ام خنده شان می گرفت و مسخره می کردند که شما بچه ای هنوز و شما اصلا تایید صلاحیت نخواهی شد.
و بعد از اینکه تایید صلاحیت شدم از برخی افراد می شنیدم که گفته اند چون این تجربه ای ندارد و بلد نیست سخنرانی کند برویم و پای سخنرانی اش به او بخندیم.
در روزهای اول هیچ کسی در ستاد بنده نبود و حتی خانواده ام نیز به خاطر شرایط بد اقتصادی در ستاد من نبودند و همه سر کار می رفتند.
این شرایط مرا نا امید نکرد و با توجه به اینکه پولی نیز برای تبلیغات نداشتم تبلیغاتی بسیار ضعیف کردم و نسبت به بقیه با پوستر های رنگین، پوستر هایی سیاسفید و کوچک که اصلا دیده نمی شد.
به هر حال جلسه اول سخنرانی من که بدون اطلاع گذاشته شده بود اما بعد از اطلاع به خاطر فعالیت هایی که در دانشگاه داشتم آمادگی کامل داشتم و رفتم مسائل شهری را بدون استفاده از هیچ برگه ای با صلابت پشت تریبون بیان کردم و با نقد منصفانه و مستدل مطالب را بیان کردم.
این نحوه سخنرانی باعث شد تا مردم خیلی خوششان بیاید و در سخنرانی دوم که در مسجد جامع بود حجم جمعیت خیلی زیاد شده بود، تا حدی که برخی می گفتند این کیست که برای سخنرانی اش این همه جمعیت آمده است.
در سخنرانی سوم با توجه به اینکه در شهر همهمه شده بود که یک جوانی آمده است و خیلی تند و صحبت می کند، جمعیتی در مقابل مسجد صاحب الزمان جمع شده بود که دوستانمان در فرمانداری بیایند تا جمعیت را مترفق کنند چرا که در نگاه اول تصور می شد قرار است اینجا کارناوالی راه بیافتد و راهپیمایی راه بیافتد.
این قضیه باعث شد تا برخی دوستان مشتاق بشوند که برای ستاد ما فعالیت کنند و تا ساعت12 شب نیز ستاد فعال بود و کار به جایی رسید که افرادی که کاندید شده بودند از من می خواستند که برای آنان نیز تبلیغات کنم ولی من این اجازه را به خودم ندادم تا نظر مردم را تغییر بدهم و اعتقادم این بود تا مردم خودشان انتخاب کنند و به آنها می گفتم حیف است که یک بچه از شما تعریف کند.
در سخنرانی چهارم آنقدر محکم و مستدل صحبت کردم که برای همه مسجل شد که حجت حمیدی رای می آورد و این موج در شهر به راه افتاد، و با اینکه خیلی جوان بودم رای آوردم و برای اولین بار در آشخانه این اتفاق افتاد که در چهار یا پنج صندوق رای اول بودم و نیز برای اولین بار اتفاق افتاد که با توجه به میزان جمعیت آشخانه یک نفر 498 رای و غالبا تک رای در یک صندوق آورد.
وی هدف و انگیزه خود را از شرکت در انتخابات چنین عنوان می کند:بنده چند هدف از شرکت در انتخابات داشتم، بنده در بد ترین وضعیت اقتصادی بزرگ شدم و از سوم راهنمایی برای این و آن کارگری می کنم و با پول زحمت خودم درس خواندم و مدرک گرفتم و از هیچ شخص و ارگانی برای تحصیل کمک نگرفتم.
اغلب افردای که در شرایط بنده قرار دارند ترک تحصیل کردند و من از میان هم کلاسی ها و هم محله ای هایم تنها کسی بودم که بالا آمدم.
من اگر در انتخابات شرکت کردم دو دلیل عمده داشت، اول اینکه پدرم که کارگر است وقتی تصویر مرا روی دیوار منزل و شهر دید و که من به عنوان عضو شورای شهر هستم، سرش را بالا بگیرد و لبخندی به لبش بیاید و خدا را شکر کند.
دوم اینکه من می خواستم افرادی که از طبقه مستضعف جامعه هستند این امید در آنها بوجود بیاید که فردی از جنس خودشان آمده است و بعضا بچه هایی که دارای استعداد هستند و به خاطر شرایط بد اقتصادی می خواهند ترک تحصیل کنند، پدرانشان به آنها بگویند که این حجت حمیدی که امروز در این جایگاه است یک فردی بود که در سخت ترین شرایط اقتصادی زندگی می کرد و با تلاش و کوشش و با توکل به خدا حرکت کرد و به اینجا رسید و شما که موقعیت تان بهتر از اوست درس بخوانید تا به جایگاهی بالاتر از این برسید.
با توجه به اینکه خود شما از همین طبقه مستضعف بودید برنامه هایتان را چگونه بسته اید؟
با توجه به اینکه در این دوره ملاک شرکت در انتخابات مدرک کارشناسی بود و با توجه به سخنرانی هایی که موجب سنت شکنی در شهر آشخانه شد، ترکیب شورایی که در دوره های مختلف ثابت بودند شکسته شد و باعث شد افراد در رشته های مختلف حضور پیدا کنند و شورای شهر این طور که انتظار داریم جزو قوی ترین شورای اسلامی شهر های استان باشد و 7 نفر شورای آشخانه هدفش این است که اول خدا و بعد مردم را در نظر بگیرند نه چیز دیگر را.
برای تقسیم منابع بین اقشار مختلف مردم چه برنامه ای دارید؟
خوشبختانه این بحث ها که من اهل فلان طایفه و گروه هستم و به آنها باید خدمت کنم وجود ندارد و دید ما به شهر یک دید جامع و قانونمند است.
یعنی می خواهید بگویید این دوره که ساختار شورا درست شکل گرفته است آن دید جامع و خدمت رسانی به اقشار محروم ومستضعف به خوبی دیده شده است؟
آن چرخه سیاسی و انتخابی شهر ما در این دوره بر اساس منطق شکل گرفته است و اگر یک فردی از لحاظ اقتصادی ضعیف است نباید استعدادش در معرض شکوفایی قرار نگیرد و ما باید این روال را داشته باشیم که تمام محله های شهر از داشتن همه نعمت ها برخوردار باشند نه اینکه امکانات شهر مختص به یک سری افراد و محله های خاص باشد.
وی که خود را مدیون دو نفر در زندگی اش می داند آرزو دارد یکبار هم که شده معلمش آقای امامی را ببیند و همچنین از یکی از دبیرانش آقای قزلقانی بسیار سپاسگزار است که همیشه راهنمای وی بوده است.
مشوق های اصلی او در زندگی مادر و همسرش بوده اند و چیزی که حجت حمیدی را بسیار ناراحت می کند کتک زدن بچه هاست و از این کار متنفر است.
کملماتی می گویم اولین چیزی که به ذهنتان رسید را بیان کنید:
خدا: خیلی بزرگه
مادر: پناهگاه
زندگی: فرصت
معلم:پدر
شورای شهر:وسیله ای برای خدمت
انتهای پیام/