جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۴/۲۶/۲۰۲۴

آیا تمایل دارید در کانال عصر عضو شوید؟

سرویس گفتگو | کد خبر: ۲۸۱۹۷۷۳
تاریخ انتشار: ۱۳۹۸/۰۲/۳۱ - ساعت ۱۱:۲۱
آیین ماه رمضان در بجنورد

از بانوی فانوس به دست شبهای رمضان تا شلیک توپ اعلام افطار

شب های رمضان، شاید از پرخاطره ترین آیین هایی باشد که شهروندان بجنوردی تا اواخر دهه ی ۵۰ در حافظه ی تاریخی خود دارند.
 از بانوی فانوس به دست شبهای رمضان تا شلیک توپ اعلام افطار,

به گزارش عصر اترک، صدای نواختن طبل اول که در آغازین روز رمضان در آسمان شهر می پیچید، مادران اولین نفراتی بودند که با تنی خسته از کار و مشغله ی روزانه چشم بر خواب می بستند، تکه هیزمی به اجاق انداخته و در تاریکی شب، تلاش می کردند تا آتشی بیفروزند و غذای سحر را آماده کنند.

بیدار کردن همسایگان، به وظیفه ای شبیه شده بود که در هر کوی محله ای، مادربزرگی این مهم را به عهده داشت.

شب های سرد و برفی اگر مجالی برای رفتن به کوچه وجود نداشت، مشت کوبیدن به دیوار همسایه ها و پاسخ گرفتن از آن سوی، حس شیرینی بود که کسی خواب نمانده است.

 اواخر دهه ی ۳۰، انتهای کوچه ی تاتاری که هنوز کوچه باغی بیش نبود و تنها با دریچه ای کوچک به خیابان ۱۷ شهریور جنوبی و کوچه ی صدرآباد راه داشت، یکی از مادربزرگ ها از سال ها پیش تا اواخر دهه ی ۵۰ که اینک در آستانه ی نهمین دهه ی زندگی خود است، یکی دو ساعت مانده به اذان صبح، از اولین حیاط انتهای کوچه ی تاتاری، شروع به کوبیدن درهای همسایه هایی می کرد که قبل از رمضان، سفارش بیدار کردن به او داده بودند.

حال که سالیان درازی از آن روزها می گذرد، بانوی فانوس به دستِ شب های رمضان، با عصایی در دست و دلی شکسته از غم روزگار، روزها را شماره می کند.

 اما بیشتر حمام های عمومی که ماه رمضان را بدون تعطیلی به پایان می رساندند، قهوه خانه ها هم حال و هوای دیگری به خود می گرفتند.

در بعضی از آن ها هلیم(حلیم) می پختند که ساعاتی قبل از اذان مغرب، رهگذران را با صدایی بلند و تکرار این عبارت، دعوت به خرید می کردند:

بیا به حلیم، بیا به حلیم،

حلیمِ سارِه یاغ(روغن زرد).

با شلیک توپ اعلام افطار، بسیاری از پدرها و پدربزرگ ها به قهوه خانه می رفتند و با نشستن روی نمیکت های آبی رنگ و صندلی هایی چوبی مشهور به لهستانی می نشستند.

با نوشیدن اولین چای در استکان هایی موسوم به "پهلوی"، پیر مردی نقال از جای بر می خواست و از اولین داستان شاهنامه، آغاز سخن می کرد.

تا اوایل دهه ی ۵۰ نزدیک به ۴۰ قهوه خانه در سطح شهر وجود داشت که نقالان و درویشان در تعدادی از آن ها، به شرحی از اثر ارزشمند حکیم طوس و معرفی داستان های کهن می پرداختند که از مشهورترین آن ها می توان به قهوه خانه های حوالی دروازه قبله و سبزه میدان اشاره کرد.

 اما مردانی که اهل شب زنده داری بودند، معمولاً تا اذان صبح در قهوه خانه ها پای صحبت نقالانی می نشستند که از شاهنامه می گفتند.

 و با رسیدن به ماجرای حزن انگیز سهراب کُشی، اشک بر چشمان مشتریان حلقه می زد و در سکوت شبانگاهیِ کافه ای در سبزه میدان، دستفروشی با نام "ملاّ غلام" بود که با تکیه بر حافظه ی بی همتایش از حکیم طوس، غمگنانه می خواند.

 پدرانی هم بودند که در قهوه خانه های کوچه ی دروازه قبله و پای توپ، بازی پادشاه وزیر را نقش آفرینی می کردند. صدای سلطان که پی در پی حکم می کرد، در خلوت کوچه ها می پیچید، قهوه چی پیر گوش به فرمانش بود تا به دستور پادشاه و جریمه ی یکی از بازیگران، سینی های پر از چای را مقابل مشتریانش بگذارد.

 کمی آنسوتر، جوان ترها گُل گُل (گل یا پوچ) را بهانه ای برای گذارندن وقت تا سحر می دانستند.

هنوز ساعتی به سحر مانده بود که صدای موسیقی دل انگیز طبل از پشت بام حمام سراب، خفتگان را به دنیای بیداری فرا می خواند.

اما شنیدن صدای طبل در همسایگی مسجد حاج شیخ احمد(مسجد امام خمینی)، آن هم در خلوت شبانه، از شیرین ترین خاطرات بسیاری از شهروندان است که هیچ گاه از ذهن آنان زدوده نخواهد شد.

شكل طبل از ساج چدنی بود كه پوست گوسفند بر روی آن كشيده شده بودند. آخرين فردی كه سال‌ها آن را می‌‌نواخت، پير مردی بود كوتاه قد به نام "حسين" كه با نام نيای مادری‌اش شناخته مي شد.

حسين خاور، نيمه شبان با تمام قدرت، طبلش را با نوایی آهنگين می كوفت تا در خلوت صبحگاهان آن روزگار كه سراسر شهرمان بجنورد، در سکوتی عمیق فرو رفته بود، مومنين برای خوردن سحری از خواب بيدار شوند.

در فصل زمستان كه امكان بردن طبل به پشت بام حمام وجود نداشت، آن را بر روی چارپايه‌ای چوبی وسط خيابان می گذاشتند و در شب‌های يخ‌بندان، با كمی فاصله، تلی از هيزم را هم آتش می‌زدند تا به محض سرد شدن پوست، آن را دوباره گرم كنند.

زمان نواختن، ۲ بار قبل از اذان بود.

بار اول ۲.۵ ساعت مانده به اذان و بار دوم ۱.۵ ساعت تا مومنين برای صرف سحری فرصت داشته باشند.

نواخت طبل به وسیله ی ۲ عدد چوب نازك اجرا می‌شد كه مضمون آهنگ در طبل اول پيامی فارسی را بازگو می كرد:

«پيرزن پيرزن، پاشو پلو دم كن »

و در طبل دوم با گويش تركی بدين مضمون كه:

«تو پلو بيشِر، غازانِه ديشِر»

«پاشو پلو بپز، دیگ را پایین بگذار»

در فاصله ی گرم كردن طبل به وسیله ی آتش، شيپوری را هم می نواختند تا صدای موسيقی قطع نشود.

اين كار با راه رفتن یکی از جوان ها از مقابل گرمابه در دو جهت به سمت کوچه ی دروازه قبله در میدان کارگر و ابتدای کوچه ی تاتاری انجام می‌‌شد.

کمی بعد از به پایان رسیدن نواخت طبل، صدای دل انگیز و آهنگین شبخوان ها، در آسمان شهر به گردش درمی آمد و از هر کوی و محله ای، آوای دلنشین مردانی به گوش می رسید که در پشت بام ها، به راز و نیاز با خالق هستی می پرداختند.

چراغ فانوس، تنها روشنی بخش صفحه ی مناجات نامه ی شبخوان های جوانی بود که به مدد نوشته، می خواندند و پیرانی جهاندیده که دل و جانشان، انبوهی از سروده های شاعران و سخنوران قرن ها پیش را با خود داشت:

"شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد

تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن

که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد"

لحظاتی بعد، از محله ی پای توپ صدای صفیر گلوله ی توپی بازمانده از عهد قاجار، سینه ی آسمان شهرمان را می شکافت و موذن ها بر گلدسته ی مساجد، اذان را می گفتند و مومنین، روزی دیگر از ماه روزه را آغاز می کردند.

روز عيد فطر و گاه یکی دو روز مانده به آن، نوازنده ی طبل با گرفتن سينی گرد كوچكی در دست و گذاشتن شيپور در داخل آن، از مقابل مغازه‌های محل می‌گذشت تا هزينه ی تعويض پوست‌های پاره شده و زحمتی كه در ماه رمضان برای آن ها كشيده را باز ستاند.

اما هنگامی كه صاحب مغازه حضورش را متوجه نمی شد، با دميدن لحظه‌ای كوتاه در شيپور، خنده و شادمانی را به همه ارزانی می داشت و دوباره به راه می‌افتاد.

اولين سال‌های دهه ی 50، آخرين روزهای عمر حسين خاور بود كه با مرگ او، نواختن طبل و شيپور در ماه رمضان و در پشت ‌بام حمام سراب هيچ‌گاه تكرار نشد و افسانه ی اين نوازنده ی تهیدست هم به بايگانی تاريخ پیوست.

پی نوشت:

آقایان:

احمد فرزاد(1315-1396)،

حاج نصرت‌الله دانش(1299-1397)

حاج رجبعلی كيوان‌پور(1319)

رحیم حصاری‌مقدم(1336)

در بیان شفاهی بخش هایی از گزارش، نگارنده را یاری کرده اند.

1/کوچه ی صدرآباد، قدیمی ترین مسیر ورودی از خیابان میرزاکوچک خان که بعدها به" ترکمن محله" شهرت پیدا کرد.

2/تعداد قهوه خانه از سال ها پیش تا اواخر دهه ی50 در سطح شهر، بر اساس مشاهدات عینی نگارنده است.  

3/مسجد شیخ رجبعلی که از چند دهه پیش در سده ی اخیر، با نام حاج میرزا احمد و حاج شیخ احمد شناخته می شد، پس از بهمن 57، به "امام خمینی" تغییر نام داد.

4/حسین خاور، آخرین نوازنده ی طبل در ماه رمضان بود که نگارنده، سالیانی تلاش او را برای نواخت به موقع و دقیق از نظر زمانی، دیده است.

هر چند پیشتر، مردانی در سبزه میدان و احتمالاً در دیگر نقاط شهر بوده اند که سال ها در گرما و سرما، برای از خواب بیدار شدن همشهریان، بر طبل هاشان کوفته اند.

احسان حصاری مقدم

انتهای پیام/

خوانندگان محترم سایت خبری تحلیلی عصر اترک، شما می‌توانید سوژه های خود را به برای ما ارسال کنید تا پس از تأیید با نام شما در سایت و کانال عصراترک درج شود.

شماره تماس با سایت خبری تحلیلی عصر اترک:

058-32230729 - 058-32288068

ارتباط با سردبیر سایت در پیام رسان تلگرام

ارتباط با سردبیر سایت در پیام رسان سروش

آدرس پست الکترونیکی: info@atraknews.com


با تشکر
نظر شما ثبت و پس از بررسی انتشار میابد.
ارسال نظر
نام :
ایمیل
نظر
پایگاه خبری تحلیلی عصر اترک