منطقه بجنورد (دست كم تا شعاع 150 كيلومتري مركز بجنورد) با توجه به سوابق لرزه خيزي تاريخي و وجود چشمه هاي شناخته شده، پتانسيل رخداد زمين لرزه با بزرگاي 6 تا حتي بيش از 7 ريشتر را نيز دارد.
عصر اترک به مناسبت هفته كاهش اثرات بلاياي طبيعي و وقوع پس لرزه ها متعدد در استان پس از زمین لرزه 5.7 ریشتری گفتگویی داشتیم با دکتر امين عباسي، دكتراي تخصصي ژئوفيزيك- زلزله شناسي و پژوهشگر مؤسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران که در ادامه می خوانید:
با توجه به وقوع زمين لرزه 7,5 ريشتري در شهرستان بجنورد و وقوع پس لرزه ها چندين ماه پس از اين واقعه )افزايش پس لرزه ها طي روزهاي گذشته) آيا امكان وقوع زمين لرزه شديدي در منطقه وجود دارد؟
زمين لرزه پديدهاي طبيعي، پاسخ پوسته شكننده زمين به تنش هاي وارده، آزاد شدن ناگهاني انرژي وانتشار امواج لرزهاي است. اين پديده در زمين لرزه هاي متوسط و بزرگ (بيش از 6 ريشتر) مي تواند با ايجاد گسيختگي هايي در سطح زمين نيز همراه باشد. شوربختانه به دليل كمبود شناخت كافي از ماهيت زمين لرزه و به ويژه فرايند كمتر شناخته شده چگونگي ايجاد زمين لرزه در چشمه، هنوز از نظر علمي بدرستي دانسته نيست كه رخداد اصلي (shock main )در اين فرايند، چه زماني به وقوع مي پيوندد. بنابراين تا آزاد شدن بيشترين انرژي (بزرگترين زمين لرزه قابل رخداد) گاهي حتي 2 تا 3 ماه مي توان نام پيش لرزه (shock fore )را به همه رخداد هاي لرزهاي يك محدوده معين، اطلاق کرد. مسلما چنانچه زمين لرزه اصلي شناخته شود، رخدادهاي قبل به عنوان پيش لرزه و رخدادهاي بعد از آن به عنوان پس لرزه تلقي مي شوند. همچنين بايد توجه کرد كه پيش لرزه ها و پس لرزه ها داراي انرژي و بزرگاي كمتري نسبت به زمين لرزه اصلي هستند.
چنانچه در شهرستان بجنورد زمين لرزه 7.5 ريشتري به عنوان زمين لرزه اصلي شناخته شود، همه رخدادهاي بعد از آن در محدوده هايي كه به ابعاد چشمه ايجاد رخداد مرتبط و محدود است، پس لرزه هاي آن ناميده شده و از نظر بزرگا، كمتر از 7.5 ريشتر بوده و انرژي كمتري نيز خواهند داشت.
با توجه به روند رخداد كاهشي بزرگاي پس لرزه هاي زمين لرزه بجنورد، مي توان رخداد يك زمين لرزه بزرگ را حداقل در محدوده نزديك چشمه اين زمين لرزه، داراي احتمال پايين ارزيابي نمود.
البته منطقه بجنورد (دست كم تا شعاع 150 كيلومتري مركز بجنورد) با توجه به سوابق لرزه خيزي تاريخي و وجود چشمه هاي شناخته شده(شكل پيوشت)، پتانسيل رخداد زمين لرزه با بزرگاي 6 تا حتي بيش از 7 ريشتر را نيز دارد.
با توجه به سابقه فعالیت شما در ستاد حوادث غيرمترقبه وزارت كشور ، آيا اطلاعي از تشكيل كارگروهي براي بررسي گسل هاي منطقه (خراسان) دارید؟ و يا مرسوم هست در اين وزارتخانه و يا بخشهاي تحقيقاتي كشور (نظير دانشگاه ها) كارگروههايي براي اين قبيل موضوعات تشكيل شود؟
كارگروه تخصصي زمين لرزه و لغزش لايه هاي زمين، يكي از كارگروه هاي تخصصي است كه ابتدا براساس قانون تشكيل كميته ملي كاهش اثرات بلاياي طبيعي كشور تشکیل شدو سپس براساس قانون تشكيل سازمان مديريت بحران كشور (مصوب سال 1386 ) با عنواني مشابه به فعاليت خود ادامه داده است. اين كارگروه در سطح ملي و كارگروه هاي همنام استاني نيز در سطح استانها تشكيل مي شده و پروژه هايي را تعريف و در سطح استان ها نيز فعاليت هايي داشته اند. از جمله وظايف اين كارگروهها مطالعه لرزه خيزي و لرزه زمين- ساخت مناطق لرزه خيز كشور بوده است. مسلما مسئولين ذيربط استاني آگاهي بيشتري داشته و در پاسخ به اين پرسش، محقتر هستند.
در كارگروه تخصصي زمين لرزه و لغزش لايه هاي زمين، مؤسسات آموزش عالي ذيربط مانند مؤسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران، پژوهشگاه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله، مركز تحقيقات راه و شهرسازي، سازمان مديريت بحران كشور و ... عضويت داشته و بنابر مصوبات كارگروه مذكور، مسئوليت هايي را پيگيري و طرح هاي مطالعاتي را نيز انجام داده اند. به عنوان نمونه به روزرساني آيين نامه 2800 زلزله، در راستاي همين موضوع انجام مي شده و يا مسئوليت شوراي هماهنگي شبكه هاي لرزه نگاري و شتاب نگاري كشور به رييس دانشگاه تهران و دبيري آن به مؤسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران واگذار شده كه مركز تحقيقات راه و شهرسازي و پژوهشگاه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله و سازمان مديريت بحران كشور در اين شوراي مهم، عضويت و مسئوليت مرتبط با وظايف سازماني خود را پيگيري كرده و به انجام مي رسانند.
البته اين كه نتايج اين كارگروه ها يا مراكز علمي به صورت سازمان يافته، مستند و مجلد، تدوين و منتشر شده باشد و يا اصولا به طور مؤثر در راستاي هم افزايي دانش، آگاهي عمومي و تخصصي بوده است، اندكي قابل بررسي و تامل بيشتري است. زيرا گاهي موضوع رقابت دستگاهي و نگاه بخشي به موضوع، بر اصل اهداف تشكيل اين گروه ها، تقدم يافته و حتي روند تشكيل منظم و پيوسته كارگروه و يا شوراي علمي ذيربط، با اختلال روبرو مي شده است. و يا به طور پيوسته تحت سلايق و علايق فردي و يا سازماني قرار داشته است، گاهي نيز كمبود منابع اعتباري، روند فعاليت آن را مختل و يا متوقف نموده است.
پس از وقوع زلزله ارديبهشت ماه امسال در بجنورد (خراسان شمالي) مديركل مديريت بحران خراسان شمالي از ايجاد 3 سنسور زلزله نگاري در 3 شهرستان اين استان خبر داده است. چه ملاكهايي بايد در نظر گرفته شود كه علاوه بر مكان يابي صرف زمين لرزه ها، بتوان از آنها براي ساير مطالعات در استان، پوشش خوبي ايجاد نمود؟
ملاك نصب ايستگاه هاي لرزه نگاري، عموما توزيع چشمه هاي لرزهاي فعال، سطح فعاليت لرزه خيزي، دوري و نزديكي به مراكز جمعيتي- اقتصادي و دانش زمين لرزه شناسي از منطقه لرزه خيز مي باشد كه البته اين ملاك-ها، همواره تحت تاثير امكانات مالي، فني- تجهيزاتي و تخصصي و ميزان پيگيري مسئولين محلي و منطقه اي در كشور، قرارداشته است.
نصب 3 دستگاه لرزه نگاري، حداقل لازم براي تعيين محل يك زمين لرزه به شرط رخداد آن در بين اين ايستگاه ها مي باشد كه البته تعيين عمق رويداد نيز كاملا تابع فواصل بين اين ايستگاه ها خواهد بود و اين تصميم، مسلما يك حداقل ممكن در اين مورد بوده است. احتمالا چنين امري بنابر ملاحظات اقتصادي و فني موجود (روند معمول در كشور)، منظور شده است.
براي انجام مطالعات دقيق تر لرزه شناسي، معمولا علاوه بر ايستگاه هاي لرزه نگاري دائمي در فواصل مناسب (كمتر از 30 كيلومتر) گاهي نصب شبكه لرزه نگاري موقت در فواصل كوتاه تر (مانند 10 تا 15 كيلومتر فاصله براي هر ايستگاه از ايستگاه ديگر) براي مدت چند ماه و گاهي تا 1 سال لازم است تا فعاليت لرزه خيزي يك منطقه بهتر شناسايي و تحليل شود. افزايش تعداد ايستگاه هاي لرزه نگاري در كشور، با توجه به محدوديت منابع اعتباري و چگونگي تخصيص آنها به موضوعات گوناگون و ضروري كشور در ساير بخش ها، نيز همواره داراي محدوديت اعتباري بوده و هست!
بنابر گفته مسئولان استاني گروه تحقيقاتي براي انجام مطالعات بر روي گسل منطقه در استان مستقر شده- اند. با توجه به امكانات فعلي تا چه ميزان مي شود مطالعاتي را در منطقه براي شناسايي چشمه ها و گسل لرزها انجام داد و از نتايج آن به صورت واقعي استفاده کرد؟
نتايج گروه تحقيقاتي اعزامي و يا مستقر در منطقه، كاملا به كميت و كيفيت ابزارهاي لرزه نگاري (لرزه- سنجها، sensor seismic ،دقت در ثبت زماني و آهنگ نمونه برداري داده ها)، تعداد و توزيع ايستگاه ها، چگونگي پردازش داده ها، دانش و تجربه تخصصي و فني اعضاي گروه و تحليل نهايي آنها بستگي دارد.
چنانچه منظور از كاربرد نتايج واقعي، شناسايي دقيق ابعاد و پتانسيل لرزه خيزي چشمه هاي لرزها باشد، اين موضوع از طريق نصب يك شبكه لرزه نگاري متراكم و محلي به مدت محدود (حدود 1 سال) محقق خواهد شد.
در اين صورت ضمن شناسايي مكان دقيق زمين لرزه ها، ابعاد، هندسه و مكانيسم احتمالي چشمه هاي لرزها، پتانسيل توليد خرد لرزه و فاصله آنها (چشمه ها) تا نقاط هدف (مراكز جمعيتي و يا شريان هاي حياتي و يا هر نقطه مورد نظر) برآورد خواهد شد.
اين موضوع مي تواند، اطلاعات دقيق تر پايه اي را براي كاربرد مناسبتر آيين نامه 2800) طراحي و اجراي مهندسي سازه ها، ساختمان هاي مسكوني و مقاوم سازي) نيز فراهم خواهد ساخت. البته شناسايي ساختارهاي لرزهاي فعال، مي تواند اطلاعات زمين هاي لازم براي استفاده از سامانه هشدار خطر زمين لرزه را نيز فراهم كند.
چطور مي شود مناطق محروم را جزو مناطق با جذابيت بالا براي انجام مطالعات و پايان نامه هاي دوره تحصيلات تكميلي به ویژه دوره دكتري قرار داد؟
اساسا در انتخاب موضوع پايان نامه دكتري، محروم يا برخوردار بودن منطقه، ملاك تعيين كننده اي نبوده است، بلكه وجود داده هاي مناسب، علاقه فردي استاد و دانشجو و ساير دغدغه هاي آموزشي و پژوهشي مانند امكانات مالي و زمان انجام پروژه، معيارهاي مهمتري خواهند بود. اما شوربختانه مناطق محروم مورد نظر ، از نظر داشتن ايستگاه هاي لرزه نگاري و داده هاي دستگاهي نيز در محروميت مشابهي هستند.
البته اگر ملاك هاي ياد شده در پاسخ به پرسش 3 ،(همواره مد نظر مسئولين ذيربط مي بودند، از نظر لرزه- خيزي تقسيم بندي مناطق به محروم و غير محروم، بار معنايي نداشت اما محدوديت منابع مالي، فني و تخصصي به طور ويژه و گاهي نيز توزيع ناعادلانه فرصت ها، چگونگي دسترسي و مصرف امكانات و منابع، دانش كم، بي برنامگي و يا روزمرگي، منشا پيدايش چنين وضعيتي (توزيع نامناسب ايستگاه هاي لرزه نگاري) بوده اند.
به نظر مي رسد، براي ايجاد انگيزه و جذابيت چنين موضوعاتي براي دانشجويان دوره هاي تحصيلات تكميلي به ويژه دوره دكتري، عزم و اراده ملي و محلي در تعريف و تصويب عناوين پژوهشي مرتبط در كارگروه هاي استاني و ارتباط پيوسته و تعريف شده آنها با مراكز علمي- پژوهشي ذيربط در دانشگاه هاي كشور، تامين منابع مالي مورد نياز انجام پروژه ها و تضمين پشتيباني هاي محلي از تيم هاي كاري مربوطه، مي باشد.
براي نمونه اگر پروژه هاي مورد نظر و داراي اولويت كارگروه زمين لرزه از هر استان با عنوان معين، مدت زمان لازم براي انجام آنها و منابع مالي مشخص و امكانات وابسته، در شهريور ماه هر سال به مراكز پژوهشي ذيربط اطلاع رساني شده و نتايج اين ارتباط در يك فرصت زماني 3 ماهه از مراكز مربوطه جمع آوري و ارزيابي شود، فرصت بهره مندي متقابل استان- شهرستان و نيز دانشجو و استاد از خدمات علمي و پيامدهاي اجتماعي و مالي آن، مهيا خواهد شد. خوشبختانه با همين امكانات ارتباطي و شبكه هاي اطلاع رساني اجتماعي در دسترس همگان، برقراري چنين ارتباطات و برخورداري هايي در اين راستا، امكانپذير است. اما بايد دانست، چنانچه دغدغه و اراده اي از طرف مسئولان و دست اندركاران حوادث طبيعي براي انجام چنين كارهايي وجود داشته باشد، مهمتر و كارسازتر خواهد بود.
چه اقداماتي را مي توان براي كاهش بحران ها در هنگام وقوع زمين لرزه انجام داد؟
اقدامات هنگام وقوع زمين لرزه شامل واكنش ها و رفتارهاي فردي، اجتماعي و سازماني هستند. براي انجام واكنش هاي مناسب به رخداد زمين لرزه مي بايست از قبل آمادگي داشت. اين آمادگي از آگاهي عمومي و تخصصي و برنامه ريزي مدون ناشي مي شود. لازمه آگاهي و آمادگي، آموزش هاي عمومي و تخصصي مؤثر هستند.
شايد نخستين موضوع مهم در كاهش پيامدهاي نامطلوب زمين لرزه، برخورداري از فضاي ايمن و پايدار(مسكن مقاوم) باشد. مسلما براي داشتن چنين فضايي، پيشزمينه هاي اقتصادي، فرهنگي و آموزشي تعيين كننده بوده اند. بنابراين برخورداري از ساختمان هاي مسكوني و شريان هاي حياتي مقاوم و ايمن در برابر زمين- لرزه، همواره مهمترين اقدام براي كاهش آثار ناخواسته زمين لرزه خواهد بود.
براي دستيابي به مقاومسازي و ايمن سازي علاوه بر توان مالي افراد جامعه، توسعه امكانات فني و تجهيزاتي مانند مصالح ساختماني، مهارت هاي فني عوامل انساني سازنده و طراحي مهندسي، نظارت و مهارتهاي انساني مرتبط، توسعه فرهنگ افزايش دانش و آگاهي هاي عمومي و تخصصي، امري ضروري است. برگزاري مانورهاي آموزشي براي خانواده ها، آموزشگاه هاي عمومي و مدارس، ضمن يادآوري موضوع، چگونگي كاهش صدمات و خسارات جاني اين پديده را نيز آموزش مي دهند. پناهگيري در گوشه هاي پايدار ساختمان مسكوني و يا عمومي، شناسايي فضاهاي ايمن در ساختمان ها، كنترل رفتارهاي فردي به هنگام رخداد زمين لرزه و ...، همه قابل آموزش و فراگيري عمومي و خصوصي هستند.
واكنش هاي سازماني به آمادگي سازمان هاي مسئول در امور حوادث غير مترقبه (در اينجا زمين لرزه) بستگي دارد كه از قبل از طريق آموزش و برنامه ريزي به آنها دست يافته باشند. مانند سازمان هاي مسئول در امداد و نجات (هلال احمر، بهداشت و درمان و ...)، سازمان هاي مسئول در شريان هاي حياتي (آب ، برق، گاز، راه، مخابرات و غيره)، سازمان مسئول در امور اجتماعي و امنيتي (شهرداري، بخشداري، فرمانداري، استانداري، نيروي انتظامي و ...) سازمان هاي اطلاع رساني (صدا و سيما و مركز لرزهنگاري كشوري) و ... .
بنابراين براي كاهش تلفات انساني در هنگام زمين لرزه، نخستين اقدام لازم از نظر فردي، انديشيدن به تمهيداتي براي نجات جان و كاهش صدمات جسمي است كه تنها با آموزش و آمادگي از قبل ميسر خواهد بود.
كاهش خسارات مالي در درجه و اهميت بعدي هستند كه از طريق اصولي سازي و مقاوم سازي ساختمان هاي مسكوني، امكانپذير مي باشند كه زمينه دستيابي به چنين موضوعاتي در ابتداي اين پرسش به صورت چكيده و تيتروار به آنها، اشاره شده است.
با توجه به تجربيات شما، آيا ضرورتي دارد براي شهرهاي كوچك (در مقايسه با كلانشهر تهران) و براي هشدار به عموم مردم، بحث پيرامون سامانه هاي هشدار سريع مطالعه شوند يا خير؟
تشخيص ضرورت سامانه هشدار خطر زمين لرزه (درمقايسه با كلان شهر تهران) داراي ابعاد پيچيده تري است. صرفنظر از اينكه راه اندازي سامانه هشدار خطر آني زمين لرزه براي تهران، حداقل از 10 سال پيش تاكنون داراي اولويت و اهميت بوده است، بايد گفت چنانچه چشمه هاي لرزهاي فعال و نقاط هدف براي ايجاد يك سامانه هشدار خطر زمين لرزه به دقت شناسايي شده باشند و چنانچه پديده ويرانگري براي بزرگاي بيش از 6 ريشتر (6≥M (و شدت بيش از 8 درجه مركالي (VIII≥I ،(داراي احتمال رخداد بالا (بيش از 60 درصد در يك دوره زماني 50 ساله) باشد وامكانات مالي، فني و تخصصي براي تامين و راه اندازي چنين سامانه هاي مهيا باشد، انجام آن قطعا از نظر اجتماعي قابل توجيه خواهد بود.
بنابراين مقايسه ضرورت سامانه هشدار در شهرهاي كوچك با كلان شهري مانند تهران تقريبا مانند مقايسه ميان انسان هاي شهرهاي كوچك و كلانشهرها خواهد بود، هرچند از نظر ابعاد جمعيتي كلانشهرها به مراتب مهمتر از شهرهاي كم جمعيت مي باشد، اما به نظر مي رسد ِ دستكم از حيث انساني و اجتماعي، داراي وجاهت بسيار كمتري است، زيرا همه انسانها ارزشمند هستند. از اين منظر كه وقتي كلانشهري مانند تهران هنوز سامانه هشدار خطر ندارد و شهر كوچكتري مانند بجنورد، بتواند از آن بهره مند باشد، كاملا به شرايط محيط لرزهاي، امكانات مالي، فني و تجهيزاتي محلي، نگرش مسئولين اجتماعي محلي و منطقه اي به اهميت موضوع و تابع تصميمات سازماني ايشان خواهد بود. بايد گفت، چنانچه چنين عزم و ارادهاي براي شناسايي دقيق چشمه- هاي لرزهاي فعال منطقه بجنورد و سپس شناسايي نقاط هدف براي راه اندازي سامانه هشدار سريع زمين لرزه فراهم شده باشد و يا در دستور كار قرار گرفته باشد، هم قابل تحسين و ستايش خواهد بود و هم مي تواند در آينده به عنوان الگوي محلي- منطقه اي براي ساير مناطق و شهرهاي غيركلانشهر كشور باشد. انشااالله
با تشكر از همكاري شما، خواهشمنداست با توجه به تخصصي بودن بحث، چنانچه موضوعي وجود دارد كه بايد مطرح شود و در سئوالات بيان نشده است، بيان نماييد.
در پايان با سپاس از فرصتي كه براي طرح موضوع زمين لرزه و اهميت كاهش پيامدهاي ناخواسته آن فراهم نمودید، به عنوان فردي كه بيش از 15 سال سابقه و تخصص مرتبط با زمين لرزه در كشور و ستاد حوادث غيرمترقبه (استاني و ملي- وزارت كشور) داشته، با توجه به كميت و كيفيت دانش آموختگان كشور در زمينه لرزه شناسي (مهندسي زلزله، زلزله شناسي، ژئوفيزيك و لرزه زمين ساخت)، پتانسيل لرزه خيزي كشور، شناخت نسبي از توانايي نيروهاي انساني شاغل در اين مسئولیت، توان اقتصادي و فرهنگ عمومي مرتبط با اين موضوع، مي توان همچنان بر ضرورت موارد زير تاكيد نمود.
- افزايش آگاهي عمومي و تخصصي مدون و هدفمند البته با رعايت اولويت اين موضوع ابتدا براي مسئولين و كارشناسان ذيربط و سپس براي عموم مردم
- هماهنگي و انطباق پروژه هاي تخصصي زمين لرزه با نيازهاي اجتماعي محلي و منطقه اي
- ضرورت بكارگيري مديران و كارشناسان متخصص و مجرب در رأس و بدنه چنين امر مهم، بر مبناي دانش، تخصص، تجربه، تلاش و شايستگي، " خلائي كه حداقل در دوره كاري خود در حوادث غيرمترقبه، طي سال- هاي 1375 تا 1389 بارها و بارها، در كشور تجربه شده است. حتي اين كاستي در تغييرات قوانين و آيين نامه-هاي مرتبط با چگونگي مديريت اين حوادث، قابل مشاهده است. با توجه به وظايف و رسالت وزارت كشور كه بيشتر اجتماعي- سياسي و امنيتي است، پرداختن به موضوعاتي مانند كاهش و كنترل پيامدهاي ناخواسته پديده هاي طبيعي مانند زمين لرزه كه بيشتر جنبه و ماهيت علمي- فني و مهندسي دارد، گاهي تحت الشعاع وظايف و رسالت بالادستي و البته گاهي مهمتر كشور، قرار داشته است. به پيروي از همين نگرش و ديدگاه در انتخاب مديران اين مجموعه، كمبود و يا نبود ارتباط ذاتي اجتناب ناپذير و پيش برنده سازمان مديريت بحران كشور با منشا اين پديده ها و بسنده كردن به تدوين مقررات، بخشنامه ها و پيگيري هاي مرسوم و متداول در اين زمينه، از كاستي هاي ديگر در اين مورد بوده است. ضرورت تدوين و راه اندازي يك سامانه ملي پايش و پردازش خسارات جاني و مالي در مديريت بحران كشور براي دستيابي به برنامه ريزي پيشگيرانه به جاي مديريت جبران خسارات، بيش از پيش، يادآوري مي شود. " كه پرداختن بيشتر به آنها از حوصله اين گفتار، بيرون است.
- اهميت دادن به نظرات كارشناسي مستند، علمي و مستدل، و پرهيز از واگذاري علت رخدادهاي طبيعي و پيامدهاي نامطلوب زمين لرزه ها و ساير پديده هاي طبيعي به امور مجهول، ماورائي (بخت و اقبال)
- پرهيز از حاشيه كاري، كلي گويي و فرافكني مسئوليت ها، بخشي نگري، منفعت گرايي فردي و يا احيانا سياسي- كاري (كم تدبيري) معمول در اداره امور حوادث غيرمترقبه طبيعي
- برنامه ريزي هدفمند زمان بندي شده سالانه، ميان مدت (5 ساله) و بلندمدت (10 ساله و بيشتر) قابل نظارت پيوسته، همراه با مستندسازي و رديابي كيفيت انجام برنامه ها در گزارش هاي دقيق كمي و كيفي در سازمان تدوين شده، برمبناي نظام ارزشيابي عملگراي قابل ارتقاي سازماني، مديريتي و كارشناسي (افزايش متناسب رتبه براي عملگرايي به برنامه و كاهش متناسب رتبه براي برنامه گريزي = نظام شايسته سالاري دانش محور همراه با ايجاد انگيزش از طريق تشويق و ارتقاي منصفانه و مستدل).
انتهای پیام/