این نوشتار با کاربست روش گفتمان، درصدد پاسخ به این سوال بوده است: «مبانی و مستندات سیاست استکبارستیزی در دیدگاه امام خمینی ره چیست؟».
چکیده
این نوشتار با کاربست روش گفتمان، درصدد پاسخ به این سوال بوده است: «مبانی و مستندات سیاست استکبارستیزی در دیدگاه امام خمینی ره چیست؟». از یک سو، یافتههای پژوهش بر این نکته حکایت دارد که در گفتمان اسلام ناب محمدی (ص)، انگاره استکبارستیزی از جمله نشانههایی است که پیرامون دال مرکزی «حاکمیت الله»، مفصلبندی شده است. و از این طریق میکوشد با تعریف غیریت ـ گفتمان اسلام آمریکایی ـ به ارائه هژمون یعنی پیروزی مستضعفان عالم بر مستکبران جهانخوار در صورت تداوم مقاومت بپردازد.
و از سوی دیگر، سیاست استکبارستیزی در دیدگاه امام خمینی ره مبنایی قرآنی دارد. امام خمینی ره، مبارزات حضرت موسی (ع) با فرعون، حضرت ابراهیم (ع) با نمرود و حضرت محمد(ص) با قدرتمندان حجاز را از سنخ مبارزه با استکبار و اشرافیت میدانند. به باور امام ره سلطه مستکبران بر مستضعفان ریشه در خوی خودبرتربینی مستکبران، خودباختگی مستضعفان و زمامداران مستبد و وابسته دارد. از اینرو، امام ره «سیاست» استکبار ستیزی را به عنوان امر مسلم دینی به شمار میآورند که میبایست با «راهبرد حمایت گرایانه» از مستضعفان عالم، «غایت رهایی بشر» را از سلطه رقم زند.
کلیدواژه ها
امام خمینی ره؛ اسلام ناب محمدی (ص)؛ استکبارستیزی
مقدمه
به نظر میرسد شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» محوریترین خواسته مبارزان در به ثمر رسیدن نهضت انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 باشد. پیام «استقلال خواهی» که بخشی از آرمانهای سه گانه مبارزان است در سالهای آغازین انقلاب اسلامی توسط حضرت امام ره، در راهبرد «استکبارستیزی» و سیاست «نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی» نهادینه گردید. در فصل دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی به اصول سیاست خارجی اشاره و بر نفی هرگونه رابطه سلطهگرایانه تاکید شده است.
اصل یکصد و پنجاه و دو قانون اساسی بر استقلال خواهی و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر تاکید میکند: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هر گونه سلطه جویی و سلطه پذیری ، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیر محارب استوار است ».
و در اصل یکصد و پنجاه و چهار قانون اساسی بر حمایت از مستضعفان جهان در مقابل مستکبرین تاکید شده است: «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می شناسد. بنا بر این در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملت های دیگر، از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می کند».
در سالهای اخیر، با برجسته شدن موج جدید بیداری اسلامی، مقام معظم رهبری همواره بر اهمیت سیاست استکبارستیزی به عنوان اصلی بنیادین در سیاست خارجی دولت اسلامی تاکید میکنند:«آنچه نقطهی مقابل نظام اسلامی است، استکبار است.
جهتگیری خصومتهای نظام اسلامی، با نظام استکبار است؛ ما با استکبار مخالفیم، ما با استکبار مبارزه میکنیم» و مبنای چنین سیاستی را قرآنی میدانند: «استکبار یک واژهی قرآنی است که در قرآن دربارهی امثال فرعون و گروههای بدخواه و معارض حقّ و حقیقت بهکار رفته است»( بیانات29/09/92). اهمیت و ضرورت اتخاذ سیاست استکبارستیزی در دولتهای جمهوری اسلامی سبب شده است نگارنده درصدد پاسخ به این سوال اصلی درآید: «مبانی و مستندات سیاست استکبارستیزی در دیدگاه امام خمینی ره چیست؟».
روش گفتمان
از میان سه رویکرد نظری[1] به تحلیل گفتمان(Discursive Analysis)، تحلیل گفتمان لاکلا و موفه(Laclau&Mouffe)، قرابت و تناسب بیشتری با مباحث اندیشه سیاسی داشته و چارچوب تحلیلی مناسبی را برای بررسی تحولات نظری در جامعه، پیش روی محقق قرار می دهد(بهروز لک، 1386: 553-552). نظریه گفتمان با نقش معنادار رفتارها و ایدههای اجتماعی در زندگی سیاسی سروکار داشته و در تلاش است با بکارگیری مجموعهای از ابزارهای روش شناسی در راستای تحلیل کلامها، نوشتهها، مصاحبهها و...گام بردارد (هوارت، 1388: 195-196).
لاکلا و موفه ضمن استفاده از مفهوم فوکویی قدرت و نظریات زبان شناسی سوسور، از مفروضات بنیادستیزی و جوهر ستیزی فلاسفهای چون رورتی، دریدا و لیوتار بهره جستهاند(حقیقت و حسینی زاده، 1387: 104). به اعتقاد لاکلا و موفه، «هر معنا در ارتباط با رفتار کلی ای که در حال وقوع است و هر رفتار در ارتباط با یک گفتمان خاص» درک می شود. از اینرو ما تنها در صورتی میتوانیم یک فرآیند اجتماعی را توضیح، تبیین، و ارزیابی کنیم که قادر به درک رفتار و گفتمانی که در درون آن چنین فرآیندی اتفاق افتاده است، باشیم(هوارت، 1388: 202). در درک نظریه تحلیل گفتمان، اولویت با مفاهیم عمده زیر است:
یک. گفتمان(Discourse): کلیت ساختاردهی شده ای است که از عمل مفصل بندی حاصل می شود. گفتمان ها منظومههای معنایی هستند که در آنها نشانهها با توجه به تمایزی که با یکدیگر داشته؛ هویت و معنای خاص مییابند. در واقع، گفتمانها تصور و درک ما را از جهان واقعیت شکل میدهند (حقیقت، 1387: 535).
دو. مفصل بندی(Articulation): به عمل گردآوری اجزاء مختلف و ترکیب آنها در یک هویت جدید اشاره دارد (هوارت، 1388: 202).
سه. ضدیت یا غیریت(Antagonism): بر این نکته تاکید دارد که هرچیزی در ارتباط با «غیر» هویت مییابد(حقیقت، 1387: 544). این امر بر سه نکته تاکید دارد: اول آنکه، ایجاد یک رابطه خصمانه منجر به تولید یک دشمن یا دیگری میشود. دوم آنکه، شکلگیری روابط خصمانه و تثبیت مرزهای سیاسی، امری ضروری برای تثبیت بخشی از هویتهای گفتمان است. سوم اینکه، ضدیت بر حدوثی بودن هویت تاکید دارد.(هوارت، 1388: 205).
چهار. هژمونی(Hegemony): به دنبال این امر است که چه کسی برتر خواهد بود. در واقع، کدام نیروی سیاسی درباره شکلهای مسلط رفتار و معنا در یک زمینه خاص اجتماعی تصمیم میگیرد. این امر، نیازمند ترسیم مرزهای سیاسی است که براساس آن نیروهای مخالف در راستای دست یابی به رفتارهای استیلاجویانه نمایان می گردند.(هوارت، 1388: 205).
پنج. دال مرکزی(Nodel Point): نشانههایی است که سایر نشانه ها دور آن گرد آمده و در واقع، هسته مرکزی نظریه گفتمانی را شکل میدهد. نیروی جاذبه این هسته، نشانههای دیگر را به خود جذب نموده است.(حقیقت، 1387: 535).
اگر چه هر روش، به نوعی حامل بار معنایی سنت خاص فکری خود است اما به هرحال، بکارگیری روش تحلیل گفتمان در سال های اخیر در حوزه مطالعات سیاسی اسلام افزایش یافته و به نظر میرسد با اندکی جرح و تعدیل، امکان استفاده از گونههایی از این روش وجود داشته باشد(علیخانی، 1386: 545). در یک معنا، سنت تفکر اسلامی، مبناگرا و جوهرگرا بوده و در نتیجه دارای روایت کلان است که در مقام ارزیابی، با مفروضات بنیادستیزی و جوهر ستیزی نظریه تحلیل گفتمان در تعارض است.
اما در معنای دیگر، جریانهای عقلگرای تفکر اسلامی، مبانی معرفتی خاصی را در پرتو اجتهاد و عقل پذیرفتهاند که در نتیجه آن «امکان مقایسه و الهام گیری از ایده های تحلیل گفتمان را بدون نیاز به پذیرش مبانی» آن، محقق ساخته است. به عنوان مثال، نمودهای غیریت ساز که از جمله مشخصات نظریه تحلیل گفتمان است؛ در تفکر اسلامی در موارد متعددی می توان دنبال کرد.
در قرآن کریم، در سوره کافرون - که صریحا اعلام تمایز و جدایی بین مومنان و کافران است - و همچنین سوره توبه در قالب برائت مفهومی، خداوند متعال، مشرکان را نفی نموده است. در واقع، مبتنی بر این قاعده، شناخت اشیاء منوط به تعریف اضداد خود هستند. بر همین اساس، امام خمینی با طرح دو نوع اسلام ناب محمدی(ص) و اسلام آمریکایی و همچنین تعریف مفاهیمی چون مستضعفین و مستکبرین، عملا نفی غیر را در کانون تعریف اسلام ناب محمدی (ص) و مستضعفین دنبال کرده است( بهروز لک، 1386: 576 و568).
2. سیاست استکبارستیزی در گفتمان اسلام ناب محمدی (ص)
2-1. گفتمان اسلام ناب محمدی (ص)
«هنوز برای بسیاری از ملتهای اسلامی مرز بین «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب محمدی» و اسلام پا برهنگان و محرومان، و اسلام مقدس نماهای متحجر و سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بی درد، کاملاً مشخص نشده است» (امام خمینی، 1378، ج21، ص120)؛ با امعان نظر، به بیانات ذکر شده از حضرت امام، مرزهای گفتمان ساز ِ اندیشه ایشان تمییز داده میشود.
در گفتمان اسلام ناب محمدی، مفهوم «حاکمیت الهی» در مقام دال مرکزی وظیفه مفصل بندی معانی و نشانه هایی را بر عهده دارد که از این طریق از گفتمان «اسلام آمریکایی» بازشناخته میشود. امری که به زعم امام ره، «روشن ساختن این حقیقت که ممکن نیست در یک مکتب و در یک آیین دو فکر متضاد و رودرو وجود داشته باشد از واجبات سیاسی بسیار مهم» به شمار میآید (امام خمینی، 1378، ج21، ص121).
در دیدگاه امام خمینی ره، به ترتیب دو گفتمان اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی در تقابل یکدیگر مطرح میشوند. دال مرکزی ِگفتمان اسلام ناب محمدی، در واقع مفهوم «حاکمیت الله» است. این دال مرکزی از طریق نشانهها و معانی نظیر ایمان الهی، ولایت اولیاء الهی، تقوای الهی، باور به وعدههای الهی، تقابل حق و باطل، رویارویی دائم جریان استکبار و استضعاف و ضرورت مقاومت اسلامی مفصلبندی میشود و در نهایت ضمن شناسایی و تعریف غیریت (اسلام آمریکایی با دال مرکزی «حاکمیت طاغوت» و نشانههایی از قبیل شیطان، ولایت و اولیاء طاغوت، استکبار، فسادگری بر روی زمین مفصلبندی میشود) به ارائه هژمون (وعده پیروزی مستضعفین بر مستکبرین) می پردازد. نظر به اینکه، تمرکز نگارنده در این نوشتار بر یکی از نشانههای گفتمان اسلام ناب محمدی ـ یعنی سیاست استکبارستیزی ـ است که پیرامون دال مرکزی ـ حاکمیت الله ـ مفصلبندی شده، از اینرو در تشریح گفتمان اسلام ناب محمدی به این کلیت بسنده و تنها به نشانه استکبارستیزی پرداخته خواهد شد.
دو مفهوم «استضعاف» و «استکبار» از جمله معانی و نشانههایی هستند که در واقع در دیدگاه امام راحل، در تبیین و تشریح گفتمان اسلام ناب محمدی و به تبع آن بیداری اسلامی نقش کلیدی برعهده دارند. از یک سو، مستکبرین جهان با سیطره فکری و مادی بر مستضعفین و مسلمانان، مقدمات اغفال آنها را فراهم ساختهاند و از سوی دیگر طنینانداز شدن گفتمان اسلام ناب محمدی با به حاشیه بردن گفتمان اسلام آمریکایی زمینه بیداری مسلمانان را فراهم میکند. از اینروست که در گفتمان انقلابی حضرت امام ره، تفهیم و تشریح بیداری اسلامی در گرو فهم اسلام ناب محمدی و دو نشانه استکبار و استضعاف است. امام در واقع با مطرح کردن گفتمان اسلام ناب محمدی، دغدغه بیدار کردن مستضعفین عالم در کنار جامعه مسلمان ایران را داشتهاند:
«باید مسلمین بیدار شوند. امروز روزی نیست که مسلمانان هر کدام یک گوشهای زندگی تنهایی بکنند و خودشان بین خودشان در هر کشوری یک زندگی خاص به خود داشته باشند، نمیشود این معنا. در یک همچو زمانی که سیاستهای ابر قدرتها بلعیدن همه جاست، مسلمین باید بیدار بشوند، ملتها، دولتها را من اکثرشان مایوس هستم، لکن ملتها باید بیدار بشوند، و همه تحت لوای اسلام و تحت سیطرهی قرآن باشند...مسلمین را طوری کردند که از خودشان مایوس شدند؛ یعنی خودشان را گم کردند. باید مسلمین جدیت کنند، مجد خودشان را پیدا کنند»(امام خمینی، 1378، ج12، ص318).
از اینرو امام بر خلاف مصلحانی چون سید جمالالدین اسد آبادی که راه هرگونه اصلاح را رجوع به نخبگان سیاسی و حکومتی؛ و محمد عبده و کواکبی فعالیت فرهنگی میدانستند، از ابتدا راه خود را از دولتهای استبدادی جدا کرده و مستقیما توده مردم را مورد خطاب قرار داده و فریاد بیداری سر دادند:
«بیداری اول قدم است و کشورهای اسلامی، ملتهای مسلم، ملتهای مستضعف در سرتاسر جهان، اینها بیدار شدهاند»(امام خمینی، 1378، ج12، ص382).
به باور امام، اولین قدم «بیداری مستضعفین» است:
«شما باید بیدار بشوید و از این خوابی که بیشتر از چند صد سال به ما تزریق کردند و ما را خواب کردند. اول قدم این است که ما بیدار بشویم. بفهمیم که ما هم از جنس بشر هستیم...دنبال بیداری، اراده پیش میآید»(امام خمینی، 1378، ج13، ص533).
امام در مقام تطبیق نشانه استضعاف و استکبار با مصادیق مستضعف و مستکبر با طی طریق کردن از عصر حاضر، شواهدی را از تاریخ ادیان در اثبات مدعای خود بیان میدارند. در دیدگاه امام راحل، توجه به «مصالح مستضعفین در قبال مستکبرین» و به تبع آن قیام بر ضد مستکبرین، طریقه ِحضرت موسی(ع) بر ضد فرعون بوده است(امام خمینی، 1378، ج7، ص289). ایشان همچنین قیام حضرت ابراهیم (ع) در مقابل نمرود را قیام طبقه مستضعف در مقابل اشرافیت میدانند(امام خمینی، 1378، ج9، ص396). بر همین اساس، مبارزه پیامبر (ص) با قدرتمندان حجاز از سنخ تقابل استضاف و استکبار است(امام خمینی، 1378، ج4، ص19).
از اینرو امام ره در قالب یک برنامه راهبردی، ضمن هشدار نسبت به «طایفه مستکبرین»، همگنی «اکثریت محروم» و مستضعف جهان و به تبع آن جبههگیری علیه برنامههای فرعونی را خواستارند(امام خمینی، 1378، ج15، ص507).
2-1-1. منطق استکبار ـ استضعاف
درگفتمان اسلام ناب محمدی حضرت امام، مستضعفین به صورت طبیعی تحت سیطره و استضعاف مستکبرین قرار نگرفتهاند. در واقع، استضعاف طبقه محروم و ضعیف جامعه، از منطق خاصی پیروی میکند که مهمترین آنها به شرح ذیل است:
یک. خود بینی مستکبران: به زعم امام، تمام فسادهای که در عالم پیدا شده است، ناشی از «بیماری خودبینی» است(امام خمینی، 1378، ج19، ص133). چنین امری سبب میشود تا فرد، قدرت طلبی پیشه کند و ضمن استضعاف ملتها، «ذخایرملت[ها] را بچاپد»(امام خمینی، 1378، ج16، ص21). در واقع هوای نفس که مقدمه خودبینی است، منجر میشود که متصدیان امور تنها «خودشان را [می] بینند و همه را برای خود [می] خواهند» (امام خمینی، 1378، ج17، ص494).
دو. خود باختگی مستضعفان: به اعتقاد امام، چپاولگرانی که «میخواستند مخازن این کشورهای ضعیف را ببرند»؛ در بادی امر، این اعتقاد را تلقین ملتهای مستضعف کردند که اولاً «خودشان ناتوانند»(امام خمینی، 1378، ج14، ص306). و در ثانی قدرتمندان با طی برنامهای مبنی بر جهانداری و جهانگیری، با سوءاستفاده از جهالت و ساده اندیشی جهانیان، گندمهایشان را در دریا میریزند و منابع مالی را در راستای جهانداری و جهانگشایی، صرف سلاح میکنند؛ این در حالی است که فقرا و بیچارگان کشورهایی نظیر اتیوپی از گرسنگی رنج میبرند و در نهایت میمیرند(امام خمینی، 1378: ج19، ص140).
سه. زمامداران: در گفتمان اسلام ناب محمدی حضرت امام، سومین چرایی که مستضعفین را مستضعف نموده و مستکبرین را آنچنان مستکبر کرده است، به زمامداران آن ملتها باز میگردد. در واقع، به زعم امام، بین استضعاف، استکبار و زمامداران رابطه دیالکتیکی برقرار است. از یک سو زمامداران دولتهای مستضعف نسبت به ملتهایشان، از طبقه اشراف، «اعیان و متمکنین و یال و کوپالدارها» بودند که در «مقابل یک قدرتمند بزرگتر از خودشان، خاضعاند و در مقابل ضعفا و ملت خودشان، جابر و ستمگر»؛ لذا تمام ارزشها را به «قدرت مالی» تقلیل دادهاند.
نتیجه چنین امری آن است که «آنجایی که زندگی میکنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم به آنها میکنند، رفتار عبید با موالی باشد، تمام افکارشان متوجه به این مسائل است» (امام خمینی، 1378،ج16، ص443). از سوی دیگر در سطح کلان، زمامداران دولتهای مستکبر که عمدتاً قدرتهای برتر هستند؛ درصدد «عقب نگهداشتن کشورهای جهان سوم، خصوصاً کشورهای پهناور و غنی اسلامی، در ابعاد فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و نظامی» هستند. آنها برای تحقق این هدف «زحمتها متحمل شدند و وقتها و پولهای بسیاری صرف نمودهاند و مینمایند»(امام خمینی، 1378، ج19، ص342).
2-1-2. پیامدهای استکبار
در اندیشه امام راحل، رویههای مبتنی بر ماهیت استکبار و استضعاف، پیامدهای نامیمونی برای جریان مستضعف در پی دارد. اولین پیامد نامیمون، تحمیل«نظامات اقتصادی ظالمانه» است. نظاماتی که بر اساس آن مردم به دو طبقه ظالم و مظلوم تقسیم میشوند. از یک سو، «صدها میلیون مسلمان گرسنه و محروم از بهداشت و فرهنگ» قرار دارند و از سوی دیگر «اقلیتهایی از افراد ثروتمند و صاحب قدرت سیاسی، که عیاش و هرزهگرد و فاسد» هستند؛ میباشند. که در واقع، «خون دل فقرا[را] خرج نامجویی و خودکامگی» میکنند(امام خمینی، 1378، ج2، ص124). چنین«مردم گرسنه و محروم کوشش میکنند که خود را از ظلم حکام غارتگر نجات بدهند... لکن اقلیتهای حاکم و دستگاههای حکومتی جائر مانع آنها هستند»(امام خمینی ، 1356، ص 37)
دومین پیامد، محرومیت از «همه آثار تمدن» است. حضرت امام، برای تبیین این محرومین، از جامعه ایرانی مستضعف شده در دوران پهلوی مثال به میان میآورد. به زعم ایشان، محرومیت از «آثار تمدن» تنها اختصاص به «عشایر» نداشته بلکه در سرتاسر ایران از جمله شهر تهران عمومیت دارد. در شهر تهران «نه اینکه اطراف تهران»، حدود سی محله «از همه چیزهایی که برای زندگی یک فرد لازم هست محرومند» و در واقع در زاغهها، چادرها و کپرها سکونت کردهاند(امام خمینی، 1378، ج8، ص400).
چنین محرومیتی در سطح کلان منجر به استعمار فکری، فرهنگی و «بیگانه نمودن کشورهای استعمار زده از خویش و غربزده وشرقزده نمودن آنان» شده است.(امام خمینی، 1378: ج21، ص414 [وصیت نامه]).
سومین پیامد، «تفرقه اندازی» از ناحیه مستکبران است. به اعتقاد امام، مستکبرین در تلاشند «در تمام جاهایی که ممالک مستضعفین هستند و ملتهای مستضعف هستند، چه ملتهای اسلامی و چه غیر اسلامی که مستضعف هستند... با فعالیتهای متعدد بین اینها جدایی بیندازند، بین اینها تفرقه بیندازند». (امام خمینی، 1378، ج13، ص132).امری که لازم سلطه «اقلیت ظالم بر میلیاردها انسان مظلوم» را فراهم میسازد.(امام خمینی، 1378،ج19، ص481).
پی نوشت:
.[1] این سه رویکرد عبارتند از: تحلیل گفتمان لاکلا و موفه، تحلیل انتقادی گفتمان و روانشناسی گفتمانی.
مراجع
- قرآن کریم، خط عثمان طه، ترجمه محمد مهدی فولادوند.
- بهروزلک، غلامرضا(1386)، «کاربرد تحلیل گفتمانی در مطالعات سیاسی اسلامی»، در: روش شناسی در مطالعات سیاسی اسلام، علی اکبر علیخانی و همکاران، تهران: دانشگاه امام صادق(ع).
- جوادی آملی، عبدالله (1388)، روابط بین الملل در اسلام ، ویرایش : سعید بند علی ،قم : اسراء .
- حقیقت، سید صادق و حسینی زاده، سید محمد علی(1387)، «گفتمان»، در: رهیافت و روش در علوم سیاسی، به اهتمام عباس منوچهری، تهران: سمت.
- حقیقت، سید صادق(1387)، روش شناسی علوم سیاسی، قم : دانشگاه مفید.
- خامنهای، سید علی (1354)، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی
- خامنهای، سید علی (بی تا)، گفتاری در باب صبر، تهران: موسسه خدمات فرهنگی 22 بهمن، بیتا.
- خامنهای، سید علی (مجموعه بیانات، سخنرانیها و نامههای مقام معظم رهبری در: www. khamenei.ir).
- خامنهای، سید علی(1347)، مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان، تهران: انتشارات آسیا.
- خمینی، روح الله (1378)، صحیفه امام، 21 جلد، تهران: مرکز نشر و حفظ آثار امام خمینی.
- خمینی، روح الله(1356)، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران: امیرکبیر.
- خمینی، روح الله(1388)، شرح چهل حدیث ، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
- خمینی، روح الله(1389)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران:مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
- طباطبایى، سید محمد حسین(1417). تفسیر المیزان، ترجمه موسوى همدانى سید محمد باقر، 20 جلد، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسین حوزه علمیه.
- قرائتی، محسن(1383)، تفسیر نور، دوره کامل ، تهران: مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن .
- مکارم شیرازی، ناصر(1374)، تفسیر نمونه،تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- مهدوی، اصغر آقا و نادری، مهدی(1390). «کاربرد قدرت نرم از ناحیه استکبار؛ رویکردی قرآنی»، دوفصلنامه علمی- پژوهشی دانش سیاسی، سال هفتم، شماره 2 (پیاپی 14)، پاییز و زمستان .
دو فصلنامه مطالعات بیداری اسلامی شماره 8
ادامه دارد...