محسن عباس زاده هاشمی پس از جانبازی و بازگشت به زادگاهش بجنورد تا مدتی به شغل آبنبات ریزی مشغول می شود اما به علت بیماری اش دیگر نمی تواند به این شغل ادامه دهد و پس از آن در داروخانه ای برای نسخه پیچی مشغول به کار می شود اما به علت بروز بیماری ضعف عضله از ادامه اینکار نیز بازمی ماند و تصمیم می گیرد تا در سنگر اجرای برنامه اقتصاد مقاومتی به خدمتی دیگر در زمینه تولید قارچ مشغول شود.
به گزارش عصر اترک، محسن عباس زاده هاشمی، فرزند پنجم خانواده که در سال 48 در شهر بجنورد زاده شد، دوران نوجوانی اش با جنگ هشت ساله عراق علیه ایران همزمان بود.
محسن عباس زاده هاشمی وقتی که برادر بزرگ ترش برای دفاع از میهن به جبهه حق علیه باطل اعزام می شود نیز این راه را برای دفاع از میهن در پیش می گیرد و در سال 64 در سن 15 سالگی برای اعزام به جبهه ثبت نام می کند اما به علت سن کمش از حضور او در جبهه ممانعت می شود و او در سال 66 با دستکاری در سن شناسنامه ای اش سرانجام موفق می شود به جبهه اعزام شود.
محسن عباس زاده هاشمی در خرداد ماه سال 66 در جزیره مجنون در خط کاسه پس از حمله عراقی ها، دچار موج گرفتگی و به پشت جبهه منتقل می شود.
او که بر اثر موج گرفتگی جانباز شده بود، دیگر نتوانست در جبهه حضور داشته باشد، بنابراین به زادگاهش باز می گردد و به درسش را ادامه می دهد و دیپلم می گیرد و پس از آن نیز ازدواج می کند.
این جانباز دفاع مقدس پس از ازدواج تا مدتی به شغل آبنبات ریزی مشغول می شود اما به علت بیماری اش دیگر نمی تواند به این شغل ادامه دهد و پس از آن در داروخانه ای برای نسخه پیچی مشغول به کار می شود اما به علت بروز بیماری ضعف عضله از ادامه اینکار نیز بازمی ماند و تصمیم می گیرد تا در سنگر اجرای برنامه اقتصاد مقاومتی به خدمتی دیگر در زمینه تولید قارچ مشغول شود.
او با هدف اشتغالزایی و خدمت در سنگر اقتصاد مقاومتی تصمیم می گیرد به پرورش و تولید قارچ بپردازد اما متاسفانه به علت پیچ و خم های اداری و نبود سرمایه لازم با مشقت بسیار زیاد در منطقه قعله عزیز شهر بجنورد واحدی مسقف و کوچک برای تولید قارچ راه اندازی می کند.
هر چند که این جانباز واحد تولیدی قارچ خود را با سختی بسیار زیاد فعال کرد و به قول خودش، در حال حاضر به موفقیتی نصفه و نیمه رسیده است، بر عملکرد ادارات ذی ربط و عدم حمایت آنان در سایه برنامه ای اقتصادی که برای آن شعار اشتغال و تولید تعریف شده است، گلایه و نقد دارد که در این مصاحبه مشقت هایی که این جانباز برای راه اندازی این واحد تولیدی کوچک پشت سر گذاشته است را می خوانید.
شما در زمان جنگ عراق علیه ایران برای حضور در جبهه سن شناسنامه ای خود را تغییر دادید، آیا چهره شما نشان نمی داد که سن شما کمتر از 18 سال است؟
بله همینطور است، کاملا از چهره ام مشخص بود که سن من زیر 18 سال است، اما من بر حضور در جنگ مصر بودم.
آیا خانواده مانع این تصمیم شما نشدهد؟
با توجه به اینکه خانواده ای مذهبی با روحیه ای بسیجی داشتم، مانع ام نشدند.
با توجه به اینکه کوچکتر از سن قانونی سربازی بودید، حس و روحیه حضور در جنگ چگونه در شما شکل گرفت؟
بالاخره جو ایجاد می کرد و بنده نیز در اوایل انقلاب در محیط های بسیجی حضور داشتم و روحیه ای بسیجی داشتم و مصر بودم که به جبهه بروم.
در کدام منطقه و چگونه جانباز شدید؟
در 20 خرداد خردادماه سال 66 در جزیره مجنون در خط کاسه همراه با گردان در پیشانی جنگ بودیم که در آنجا دچار موج گرفتگی شدیدی شدم و پس از آن به پشت جبهه منتقل شدم و بر اثر آن موج گرفتگی نیز جانباز شدم.
پس از جانبازی، چه کردید؟
وقتی که به جبهه رفتم هنوز دیپیلم نگرفته بودم اما پس از جانبازی ام دیگر نتوانستم به جبهه بروم و پس از آن در ستاد رزمندگان عضو شدم و به تحصیلم ادامه دادم و دیپلم گرفتم و پس از اینکه دوره دبیرستان را به پایان رساندم، ازدواج کردم و در شغل آبنبات ریزی مشغول به کار شدم، اما با توجه اینکه بر اثر موج گرفتگی دچار بیماری اعصاب و روان شده بودم و چون در شغل آبنبات ریزی هم سر و صدای دستگاه ها زیاد بود، فقط حدود پنج سال توانستم در این شغل دوام بیاورم.
پس از آن در داروخانه ای به عنوان نسخه پیچ مشغول به کار شدم و این شغل را تا حدود چهار سال ادامه دادم اما به علت سر پا ماندن زیاد، به بیماری ضغف عضله نیز گرفتار شدم و نتوانستم به اینکار ادامه بدهم و الان حدود پنج سال است که از کارافتاده هستم.
آیا بیمه بودید و از مستمری از کارافتادگی برخوردار شدید؟
بله 19 سال سابقه پرداخت بیمه را داشتم اما متاسفانه تامین اجتماعی به بنده هیچ کمکی در زمینه پرداخت بازنشستگی نکرد و این در حالی بود که اداره تامین اجتماعی برای از کار افتادگی ام از اغلب پزشکان مجرب و به نام کشوری استعلام گرفته بود ولی متاسفانه تامین اجتماعی با بازنشستگی ام موافقت نکرد.
پس از اینکه مشمول مستمری بیمه تامین اجتماعی نشدید، چه راهی را در پیش گرفتید؟
چون مستاجر بودم و نمی توانستم با بیکاری هم کنار بیایم، زمینی در منطقه قلعه عزیز شهر بجنورد داشتم، به فکر افتادم تا یک واحد تولیدی قارچ در این زمین راه اندازی کنم، بنابراین به نهاد سپاه رفتم و درخواست وام کردم و آنان نیز بنده را به بانک معرفی کردند و بانک نیز 17 میلیون تومان وام داد.
چرا تولید و پرورش قارچ را انتخاب کردید؟
در فضای مجازی درباره شیوه پرورش قارچ مطالعه کردم و سرانجام تصمیم گرفتم در زمینی که در اختیار دارم یک واحد تولیدی قارچ راه اندازی کنم که البته ابتدا به صورت آزمایشی و به صورت محدود در پیلوت منزلم قارچ را پرورش دادم و چون نتیجه کار آزمایشی ام مثبت بود به این نتیجه رسیدم که از پس اینکار بر می آیم.
در سال 95 نیز به صورت جدی کار را شروع کردم اما چون سرمایه کافی نداشتم که هزینه های مجوز ساخت ساختمان را به شهرداری بپردازم بنابراین شبانه به صورت مخفیانه ساختمانی را در زمینی که مالکش بودم، ساختم اما شهرداری منطقه متوجه شد و آمد ساختمان را پلمپ کرد و گفت باید مجوز بگیرید و چون می بایست برای اخذ مجوز 40 میلیون تومان به شهرداری می پرداختم با کلی دوندگی، شهرداری را قانع کردم که تا مدتی اجازه دهد پرورش قارچ را در این ساختمان انجام دهم و پس از دو سال کار به دنبال اخذ مجوز بروم.
البته یادآور می شوم چون تصمیم گرفته بودم که فضای تولیدی ام را توسعه دهم، احداث ساختمان مسقف جدیدی را شروع کردم که شهرداری بجنورد ساختمان جدید را تخریب کرد.
در حال حاضر در چند سالن پرورش قارچ را انجام می دهید؟
در حال حاضر در سه سالن به پرورش قارچ مشغول هستم.
آیا اینکار را به صورت خانوادگی انجام می دهید؟
خیر، به صورت تنها اینکار را شروع کردم و در حال حاضر نیز برادارنم قول سرمایه گذاری در اینکار را داده اند تا بتوانم با مشارکت آنها کارم را توسعه دهم اما هنوز عملی نشده است.
در این سه سه سالن چند نفر مشغول به کار هستند؟
سه کارگر نیز مشغول به کار هستند و این در حالی بود که اگر امکان توسعه کار می داشتم تا 15 کارگر را می توانستم به کار بگیرم.
روزانه چه مقدار قارچ تولید می کنید؟
هر روز به طور متوسط 30 کیلو قارچ تولید می کنم.
بازار فروش قارچ چگونه است؟
برای فروش قارچ در شهر بجنورد هیچ مشکلی ندارم و بازار فروش آن مساعد است که محصولم را عرضه کنم حتی مشتری ام می گوید که تا 100 کیلو قارچ را نیز خریدارم.
مشکل کنونی شما برای توسعه کار چیست؟
با توجه به اینکه می بایست این واحد تولیدی را در خارج از محدوده مسکونی می ساختم برای جابجایی به مکانی دیگر و توسعه کارم به سرمایه مالی احتیاج دارم همچنین چرخه اخذ مجوز برای ایجاد کار، گرفتار موانع دست و پا گیر اداری است.
برای راه اندازی این واحد تولید چه مبلغی را خرج کردید؟
با توجه به مصوبه برنامه اقتصاد مقاومتی و حمایت سپاه فقط توانستم 17 میلیون تومان وام از بانک دریافت کنم اما تاکنون برای راه اندازی این سه سالن تولیدی نزدیک به 100 میلیون تومان هزینه کرده ام که 80 میلیون تومان آن را با فروش ماشینم و گرفتن وام های آزاد با کارمزدهای 18 درصد تهیه کرده ام.
مجوز راه اندازی این واحد را از کدام ادارات گرفتید؟
با کلی مکافات از سازمان جهاد کشاورزی استان، مجوز گرفتم.
بنده از سازمان جهاد کشاورزی گلایه دارم چون نماینده این سازمان بدون اینکه از محل زمینم بازدیدی کند و بگوید که یک واحد تولیدی می بایست در خارج از محدوده مسکونی راه اندازی شود فقط دستور العمل هایی را تجویز می کرد که می بایست انجام می دادم، وقتی نماینده این سازمان آمد از این واحد بازدید کرد، گفت: این واحد باید در خارج از محدوده مسکونی احداث می شد، بنده که برای راه اندازی آن کلی دوندگی و مشقت هایی را تحمل کرده بودم، کوتاه نیامدم و با کلی رفتن و آمدن بالاخره مجوز را از سازمان جهاد کشاورزی گرفتم.
بانک ها با شما چه کردند؟
متاسفانه بانک ها کمکی نکردند چون آنان برای اعطای وام فقط قائل به ضامن کارمند هستند و وثیقه ملکی را قبول ندارند و من می بایست ضامن کارمند از کجا می آوردم.
اگر بتوانید از محل فروش قارچ به سرمایه ای دست پیدا کنید آیا در خارج از محدوده مسکونی واحدی تولیدی را راه اندازی می کنید؟
بله حتما اینکار را انجام می دهم.
در حال حاضر نتیجه زحمات خود را برای راه ندازی این واحد چگونه می بینید؟
به علت بی پولی، در حال حاضر فقط به موفقیتی نصفه و نیمه رسیده ام.
توصیه شما به کارجویانی که قصد راه اندازی یک واحد تولیدی را دارند، چیست؟
به عقیده من اول باید بازار فروش هر محصولی را پیدا کرد و بی گدار به آب نزد.
انتهای پیام/